چکیده:
در نگاهی تجویزی، اعجاز قرآن به مثابه مبنای تفسیر، بدین معناست که باور بـه اعجاز قرآن در فرایند و سمت و سوی تفسیر، اثری تعیین کننـده دارد و چنـین باوری، لازمه هر تفسیر معتبری است . این مدعا در میان قرآن پژوهان ، موافقان و مخالفانی دارد. نوشتار حاضر بر این باور مبتنی است که ایـن مـدعا از دو حیـث دارای ابهام و اشکال اساسی است : «اعجاز قرآن » در مقام تحلیل ، چیزی نیسـت جز نظریه های اعجازکه با هـم یکسـان نیسـتند. مبـانی تفسـیر نیـز نمـیتوانـد برگرفته از تفسیر بوده و یا به تعبیر دیگر، ماهیت تفسیری داشـته باشـد. مقالـه حاضر با در میان آوردن دو نکته فوق ، «نظریه های اعجاز» را به تیغ مـلاکهـای بازنگری شدة مبانی تفسیر می سپارد و نشان میدهد که پاره ای از این نظریـه هـا نسبتی با مقوله تفسیر ندارند و پاره ای دیگر، خود مسبوق و مبتنـی بـر تفسـیر هستند. از دیگر سو، تفسیر گونه های مختلفی دارد و برخی از نظریه های اعجـاز مبنای برخی از گونه های تفسیری خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
در مقام تعیین مصداق ، برخی از این تفسیرپژوهان ، «اعجاز قرآن » را در شـمار یکی از مبانی تفسیر قلمداد کرده اند١ بدین معنا کـه اعجـاز قـرآن در فراینـد و سـمت و سوی تفسیر، اثری گسترده و ژرف دارد؛ از این رو، مفسر قرآن باید اعجاز قرآن را مبنـا و پیش فرض تفسیر قرار دهد.
اما مخالفان اعجاز قرآن به مثابه مبنای تفسیر، نیز به ایـن دلیـل اکتفا کرده اند که باور به اعجاز قرآن ، هیچ نقش مؤثر و فراگیری در فرایند تفسـیر نـدارد [نک : ١٩، ص ٣٨] و با این سخن در واقع ، وجود مؤلفه های تعریف «مبانی تفسـیر» را در خصوص «اعجاز قرآن » نفی کرده اند.
مشکل چهارم نیز با این پرسش آشکار میشود: اعجاز قرآن از مبانی بایستۀ چـه نـوع تفســیری اســت ؟ ایــن فــرض کــاملا معقــول اســت کــه هرگونــه تفســیری، مبــانی و پیش فرض های خاصی دارد و ممکن است یک گونۀ تفسیری به همۀ نظریـه هـای اعجـاز اتکا و ابتنا نداشته باشد.
اکنون باید لوازم دو نکتۀ فوق را در خصوص مسئلۀ اصلی این نوشتار، یعنـی «اعجـاز قرآن به مثابه یکی از مبانی بایستۀ تفسیر قـرآن » بـه کـار ببنـدیم ؛ یعنـی «نظریـه هـای اعجاز» را به تیغ ملاکهای بازنگری شدة مبانی تفسیر بسپاریم تا آشکار شود کـدام یـک از نظریه های اعجاز می توانند در جایگاه «مبانی تفسیر» بنشینند.
اعجاز قرآن از حیث عدم اختلاف درونی، به مثابه مبنای تفسیر مدعای این نظریه آن است که در متن قرآنـی اخـتلاف راه نـدارد [١١، ص ٩١-٩٣؛ ٢٥، ج ٤، ص ١٣٣] و به تعبیر برخی ، فاقد ناسازگاری درونی است .