چکیده:
هدف این پژوهش، مقایسه هیجان ابراز شده و سبکهای مقابله با استرس در سه گروه بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی و وابستگی به مواد و همراهان عادی بود. بدین منظور، در قالب مطالعه از نوع علّی ـ مقایسهای، سه گروه 40 نفری از بیماران مبتلا به وسواس فکری و عملی و خانواده آنان، بیماران وابسته به مواد مراجعهکننده به مراکز درمانی به همراه خانواده آنان به شیوه هدفمند و افراد عادی ساکن شهر تهران به شیوه تصادفی انتخاب و با استفاده از پرسشنامه هیجان ابراز شده کول و کازاریان و سبکهای مقابله با استرس پارکر و اندلر ارزیابی شدند. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد اگر چه بین گروههای پژوهشی در سبکهای مقابله با استرس تفاوت معنیداری مشاهده نشد؛ ولی در خرده مقیاس پاسخ هیجانی هیجان ابراز شده تفاوت بین گروهها معنیدار بوده است (05/0p<). مقایسه زوجی میانگینهای تعدیلشده نشان میدهد که پاسخهای هیجانی در گروه بیماران وسواس بهطور معناداری بیشتر از گروه وابسته به مواد و کنترل است (05/0p<). در نتیجه، همراهان بیماران مبتلا به وسواس بیشتر از دیگر همراهان درگیر علائم بیمار شده، آسیب بیشتری را متحمل میشوند.
خلاصه ماشینی:
بدین منظور، در قالب مطالعه از نوع علی ـ مقایسهای، سه گروه 40 نفری از بیماران مبتلا به وسواس فکری و عملی و خانواده آنان، بیماران وابسته به مواد مراجعهکننده به مراکز درمانی به همراه خانواده آنان به شیوه هدفمند و افراد عادی ساکن شهر تهران به شیوه تصادفی انتخاب و با استفاده از پرسشنامه هیجان ابراز شده کول و کازاریان و سبکهای مقابله با استرس پارکر و اندلر ارزیابی شدند.
این موضوع بیانگر این است که داشتن اطلاعات در ارتباط با اینکه یک رفتار ناسازگارانه است، مانع از انجام دادن آن رفتار توسط شخص نمیشود (ویژگی برجستهای که در افراد معتاد و افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی Sharf obsessive compulsive disorder Steketee etal Jenik etal Opiate dependence Meunier etal anterior cingulate orbitofrontal cortices Lubman etal Friedman etal Gawad مشاهده میشود) (جایرام 1 ، 2009).
Jairam Expressed Emotion Coping with Stress Critical attitude Hostility Emotional over involvement Renshaw etal Hall & Docherty Mc karty etal Hooly & Parker Fichter etal O’Farrell etal Peris etal Steketee etal Steketee & Van Noppen Lopez etal Alberto etal کوپر معتقد است، اعضای خانواده بیماران مبتلا به وسواس فکری و عملی؛ از جمله همسران آنها به قیمت قربانیکردن رفاه و آسایش شخصی، در رفتارهای وسواسی بیمار مشارکت نموده، موجبات تسهیل در تشریفات وسواسی بیماران را فراهم میآورند (سعدی، 1386).