چکیده:
مسیر تعادلی نرخ ارز واقعی متناظر با اشتغال کامل عوامل تولید و تعادل تراز پرداخت هاست . ضمن این که نرخ ارز واقعی معمولا به عنوان شاخص کلیدی رقابت پذیری خارجی مطرح میشود. بنابراین انحراف نرخ ارز واقعی از مسیر تعادلی آن بسیار پرهزینه است و هر یک از سیاست های اضافه ارزشگذاری یا کم ارزشگذاری تبعات منفی برای اقتصاد به دنبال دارد . در این مقاله ، رابطه تعادلی نرخ ارز واقعی بر حسب دلار امریکا با استفاده از رویکرد رفتاری نرخ ارز تعادلی (BEER) طی سالهای ٩١-١٣٣٨ بر حسب بنیانهای اصلی آن شامل : خالص دارائیهای خارجی، بازبودن تجاری، رابطه مبادله و بهرهوری با استفاده از تکنیک هم انباشتگی جوهانسن بررسی شده است . نتایج برآورد متناظر با الگوی نظری و همسو با مطالعات پیشین است . ضریب تصحیح خطا به میزان ٠/٥١ و معنیدار است . مقایسه روند نرخ ارز تعادلی حاصل از برآورد (BEER) و نرخ ارز موثر واقعی نشان میدهد که از ابتدای دوره تا سال ١٣٧٠، همواره نرخ ارز واقعی کمتر از نرخ ارز تعادلی بوده که بیانگر این واقعیت است که طی این سالها با پدیده کم ارزشگذاری نرخ ارز مواجه بودهایم . پس از سال ١٣٧٠، از شکاف بین دو نرخ کاسته شده و نرخ ارز موثر به مقدار تعادلیاش نزدیک شده است . در برخی سالها، نرخ ارز واقعی از نرخ ارز تعادلی پیشی گرفته که نمود اضافه ارزشگذاری نرخ ارز است .
خلاصه ماشینی:
در این مقاله ، رابطه تعادلی نرخ ارز واقعی بر حسب دلار امریکا با استفاده از رویکرد رفتاری نرخ ارز تعادلی (BEER) طی سالهای ٩١-١٣٣٨ بر حسب بنیانهای اصلی آن شامل : خالص دارائیهای خارجی، بازبودن تجاری، رابطه مبادله و بهرهوری با استفاده از تکنیک هم انباشتگی جوهانسن بررسی شده است .
در این مقاله ، رابطه تعادلی نرخ ارز واقعی بر حسب دلار آمریکا با استفاده از رویکرد رفتاری نرخ ارز تعادلی (BEER) طی سالهای ٩١-١٣٣٨ بر حسب بنیانهای اصلی آن شامل : خالص دارائیهای خارجی، باز بودن تجاری، رابطه مبادله و بهرهوری با استفاده از تکنیک هم انباشتگی جوهانسن بررسی شده است .
ادواردز مدل خود را به لحاظ کاربردی با استفاده از دادههای یک گروه متشکل از ١٢ کشور در حال توسعه آزمون نمود و نه تنها به بررسی عوامل تعیین کننده نرخ واقعی ارز در کوتاهمدت و بلندمدت پرداخت ، بلکه میزان انحراف این نرخ را از مسیر تعادلی آن مورد بررسی قرار داد.
البدوی و سوتو٣ (١٩٩٤) مدل تعادل بلندمدت نرخ ارز واقعی را با استفاده از بنیآنهای رابطه مبادله ، میزان باز بودن اقتصادی (به عنوان پراکسی سیاست تجاری)، جریان خالص سرمایه نسبت به GDP، سهم مخارج دولت در GDP، و نرخ رشد صادرات برآورد کردند.
برگر و کمپا٩ (٢٠١٠) مدل ساختاری سادهای متشکل از محصول، نرخ تورم، تورم، و نرخ واقعی ارز را با استفاده از دادههای کانادا طی دوره ٢٠٠٨- ١٩٧٤ برآورد کردند، نتایج این مطالعه نشان داد که نرخ تعادلی ارز کانادا مسیر حرکت ملایمی را توأم با کاهش ارزش دنبال کرده است .