چکیده:
اندیشه های سیاسی نوین اروپا همزمان با پر رنگ تر شدن حضور طبقه متوسط جدید یعنی بورژوازی و شکل گیری مفهوم کشور - ملت ، روند تحول تکوینی خود را آغاز نمود . اگر اندیشه سیاسی ماکیاولی را به عنوان نقطه عطفی در تفکر سیاسی جدید که مبتنی بر بنیادهای سکولار و رویکرد رئالیستی شکل گرفت ، در نظر بگیریم از این مقطع و با سرعت گرفتن روند حضور بورژوازی در عرصه حاکمیت و سست شدن پایه های نظام قرون وسطایی که بر کلیسا و فئودالیسم استوار بود ، شاهد تحولات اساسی در عرصه اندیشه سیاسی می باشیم . ...
خلاصه ماشینی:
"دولت نیز در اندیشه سیاسی هابز بر همین اساس تعریف میشود: «دولت عبارت است از شخصی(و منظور از شخص فرد نیست)که جمع کثیری از آدمیان به موجب عهد و پیمان با یکدیگر خودشان را یک به یک، مرجع اعتبار و جواز عمل او ساختهاند تا وی بتواند تمام قوا و امکانات همه آنها را چنان که خود مقتضی میبیند، برای حفظ آرامش و[تأمین]امنیت و حراست عمومی به کار برد و حامل این نقش[دولت]حاکم خوانده میشود که صاحب قدرت حاکمه به شمار میرود و همگان اتباع اویند.
اعتبار این قرار داد که بر مبنای قانون طبیعی شکل گرفته است، به رعایت این قوانین از سوی متعهدان وابسته میباشد و از آن میان سه قانون پایه در نظر هابز اهمیت ویژه دارد؛نخست این که، هر کس برای دفاع از خود باید تا جایی که امید یافتن دارد در جست و جوی صلح بکوشد و چون آن را نتواند بیابد مجاز است که در پی همه وسایل جنگ برود و به آنان توسل جوید.
پس وی خود هرگز فاقد هیچ حقی نسبت به هیچ چیزی نیست جز آن که تابع و مطیع خداوند است و هم به حکم آن مقید به رعایت قوانین طبیعی 2P}با این وجود، هابز به اعتبار همان شرطی که برای واگذاری حقوق و اختیارات به حاکم قائل است، یعنی تأمین امنیت، به اتباع اجازه میدهد که تنها در یک حالت و آن زمانی که حاکم بر صیانیت جان ایشان قادر نیست و یا جان ایشان در معرض خطر است، در جهت دفاع از خود بکوشند: «تکلیف و التزام اتباع نسبت به حاکم تا زمانی ادامه مییابد که قدرتی حاکم برای صیانت از ایشان دارد، ادامه یابد و نه بیشتر، زیرا حقی که آدمیان به حکم طبیعت برای حراست از خود دارند وقتی هیچ کس دیگر نتواند از ایشان حراست کند، به موجب هیچ میثاق و قرارداری، قابل سلب نیست."