چکیده:
با اتخاذ رویکرد مدرن که نشانگر حرکت به سوی عقلانیت است و به منظور حفظ و تثبیت تفوق انسان بر طبیعت ، دانش مدرن با ویژگی هایی همچون ، عقلانیت ، عینیت ، واقع گرایی ، آزمون پذیری و اخیرا کار پردازی صورت تحقق می پذیرد . دانش مدرن در مواجهه با خواسته های دقیق و سخت گیرانه عقلانیت مدرن و مطابق با معیارهایی که این نوع عقلانیت برای صحت تفکر مشخص می کند در روندی تقلیل گرایانه طی طریق می کند تا در عصر اطلاعات ، در معادله ای جدید استقرار یابد . تحقیق حاضر از رهگذر یکی از شناخته ترین نظریه ها و تاکید خاص بر تحلیل ژان فرانسوا لیوتا از وضعیت دانش در جوامع کنونی ، به پیگیری اهداف خود در قلمرو تعلیم و تربیت پرداخته است . بر این اسا س ، تعلیم و تربیت برای مواجهه آگاهانه با چالش های پیش رو ، نیازمند آن است که بازتاب پژوهش فلسفی در قالب " حرکت بازگشتی به مفروضات " را به منظور کاستن از دشواری های برخاسته از ذات حرکت های شتاب گونه و گاه انفجاری در حوزه تصمیم گیری ؛ همچنین ارتقا بینش سیاسی معلمان و دانش آموزان و تجهیز آنان به بینشی ژرف نگر در باب مسائل دانش و مناسبات آن با سایر حوزه ها را وجهه عمل خود قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
"بر این اساس تعلیم و تربیت برای مواجههء آگاهانه با چالشهای پیشرو، نیازمند آن است که بازتاب پژوهش فلسفی در قالب«حرکت بازگشتی به مفروضات»را به منظور کاستن از دشواریهای برخاسته از ذات حرکتهای شتاب گونه و گاه انفجاری در حوزهء تصمیمگیری؛همچنین ارتقاء بینش سیاسی معلمان و دانشآموزان،و تجهیز آنان به بینشی ژرفنگر در باب مسائل دانش و مناسبات آن با سایر حوزهها را وجههء عمل خود قرار دهد.
تحلیل لیوتار در خصلتیابی از«دانش علمی»نشان میدهد،اکنون این سخن در هالهای از ابهام قرار دارد،زیرا شواهدی دال بر این حقیقت وجود دارد که پیگیری دانش علمی صرفا به منظور حقیقتیابی و سودمندی صرفا عملی آن برای سعادت بشر نمیباشد،بلکه معیار دیگر نیز هست که بر معیار«درستی»تأثیر میگذارد.
با توتجه به مباحثی که در باب پیدایی نوعی روشنگری دربارهء نسبت دانش با اشکال جدید قدرت-از جمله قدرت اقتصادی و سیاسی در چارچوب معیارهای نظام سرمایهداری،همچون معیار"کاربرد پذیری"-مطرح است در ابتدا،به بررسی آرا،لیوتار در این خصوص میپردازیم،سپس توجهء خود را از خلال این بررسی به فلسفهء تعلیم و تربیت معطوف کرده از منظر آن به ارائهی پیشنهادهایی برای تعلیم و تربیت خواهیم پرداخت.
بدین ترتیب،گفتار در بردارندهء ادعایی مبنی بر اینکه«هیچ گفتاری واجد مقام و منزلتی خاص نیست»،خود را در مقامی واجد منزلت خاص، نشانده است(راش،1377) چنانکه گفته شد با جابجایی لایههای بنیادی تفکر غرب و«چرخش زبانی»،نظم حاکم بر وضعیت جدید یک نظم افقی است،نه سلسله مراتبی،در این نظم جدید، فلسفه فاقد قدرت مشروعیت بخشی و دانش علمی نیز فاقد قدرت هژمونیک و حق مرجعیت برای تنفیذ حکم برای سایر بازیهاست."