چکیده:
مقاله حاضر به بحث پیرامون پدیده ای جدید به نام حافظه نهان (در مقایسه با حافظه آشکار) می پردازد. ابتدا به طور مختصر تاریخچه نظریه های اندیشمندان درباره حافظه نهان مطرح و سپس در نظریه های جدید، به مطالعات زیر آستانه تحریک و آماده سازی تکراری اشاره می گردد. مطالعات مختلف (خصوصا در حوزه آماده سازی تکراری) نشان می دهند که حافظه آشکار و نهان به طور متفاوت از متغیرهای گوناگون تاثیر می پذیرند. در حالی که حافظه آشکار، از متغیرهای سطح پردازش و فاصله زمانی بین رمزگردانی و بازیابی (اثر فراموشی) بیشتر تاثیر می پذیرد، حافظه نهان از این متغیرها کمتر متاثر می شود. از طرف دیگر، در حالی که حافظه نهان از متغیرهای مربوط به شیوه حسی و خلق (که در دو مرحله رمزگردانی و بازیابی دستکاری می شوند) متاثر می شود، حافظه آشکار از این متغیرها تاثیر نمی پذیرد یافته های مربوط به بیماران آمنزیک نیز نشان می دهند که آنچه در این بیماران آسیب می بیند، به حافظه آشکار مربوط می باشد، اما این بیماران در حافظه نهان بدون آسیب باقی می مانند. برای توجیه نظری تمایز دو گانه حافظه آشکار و نهان دو دیدگاه انسانی وجود دارد؛ دیدگاه پردازش، ضمن قایل بودن به یک سیستم واحد و یکپارچه در حافظه، تفاوت موجود را در کیفیت و سطح پردازش این دو نوع حافظه جست وجو می کند دیدگاه چند سیستمی (که اکنون مدارک و شواهد بیشتری و امیدبخش تری برای آن جمع آوری شده است)، بر این باور است که هر یک از این دو نوع حافظه به وسیله سیستم (یا سیستم ها) مستقل و جداگانه ای حمایت که درعین ارتباط با یکدیگر، از اصول و قوانین معینی پیروی می کند.
خلاصه ماشینی:
"انواع آزمونهای حافظه نهان که پدیده آمادهسازی تکراری را مورد ارزیابی قرار میدهند،به شرح زیرند: 1-آزمون تصمیم واژگانی (Lexical Decision Test) : در این آزمون،از آزمودنیها خواسته میشود تا تصمیم بگیرند که آیا مجموعهای از حروف تسشکیل یک کلمه را میدهد یا نه؟ در این آزمون،اثر آمادهسازی (priming effect) از تأخیر (latency) کاهش یافته،در مورد کلماتی که قبلا یک بار به آزمودنی ارائه شده بودند،در مقایسه با کلماتی که برای اولینبار به آزمودنی ارائه میشوند، مشخص میگردد.
گراف و شیمامورا و اسکوایر(1985)نیز گزارش دادند که آثار آمادهسازی بر آزمون تکمیل کلمات با استفاده از حروف اولیه(حافظه نهان)،بر اثر تغییر شیوه ارائه محرکها در مراحل مطالعه و آزمون،کاهش پیداکرد،در حالی که بر عملکرد یادآروی با استفاده از سرنخ(حافظه آشکار)بیتأثیر بود.
اگر بیماران سرنخها را برای یادآوری کلامات یادگیری شده قبلی به کار برند(حافظه آشکار)در مقایسه با افراد عادی از حافظه آسیب دیدهای برخوردارند،ولی اگر در مرحله آزمون به آزمودنیهای این گونه آموزش داده شود که با استفاده از همان سرنخها،اولین کلماتی را که به ذهن آنها میرسد بنویسند(حافظه نهان)، بیماران آمنزیک در مقایسه با افراد عادی عمکلرد یکسانی دارند.
تولوینگ و شاختر و استارک(1982)در مطالعه خود نشان دادن که بیماران آمنزیک در مقایسه با افراد عادی در انواع آزمونهای آشکار،آزمونهای یادآوری آزاد،یادآوری با کمک سرنخ(سه حرف اول کلمه به عنوان سرنخ)و بازشناسی دارای حافظه آسیبدیده بودن،ولی در آزمون تکمیل کلمات با سه حرف اول کلمه(آزمون نهان، عملکردی مشابه افردا عادی داشتند و اثر آمادهسازی ادراکی (perceptual priming) در دو گروه افراد عادی و بیمار مشابه بود."