خلاصه ماشینی:
"یک خاطره یک شعر (به تصویر صفحه مراجعه شود) حماسه قدس ای راویان قصه پر ماجرای قدس ها:بشنوید زمزمهء آشنای قدس با اینکه بال مرغ سلیمان شکستهاند پرواز میکند دل ما در هوای قدس همراه با نسیم سحر بر مشام جان بوی بهشت میوزد از راستای قدس پر میکشد کبوتر نور از فراز عرش تا روشنی دهد به شب دیر پای قدس با راهیان قدس چه گفتند قدسیان؟ کز نو فتاد شور دگر در فضای قدس موسی به نیل جامه زد از کینهء یهود صد چشمه خون گشود به دل در عزای قدس عیسی به چرخ چارم ازین رنج جانگزای خواند پی نجات فلسطین دعای قدس با خط خون به لوح شهادت نوشتهاند فتح الفتوح را به پیام رسای قدس صافی شو از تعلق و از خویشتن برآی تا بنگری در آینهء جان صفای قدس آمد جهان به جنبش و در خویشتن گریست وقتی بلند شد به تظلم صدای قدس از هر شهید خفته به خون میرسد به گوش بادا هزار جان گرامی فدای قدس بیگانه از حریم تو بیگانه با خداست ای قدس هرکه دور شد از کربلای قدس بر گونههای مردم آزاده ریخته است همچون گلاب عاطفه اشک رهای قدس هر سنگ کز فلاخن مردان مرد خاست بر جان دشمن آمد و بوسید پای قدس روزی رسد که خون جهودان خیبری ریزد به تیغ مردم خیبر گشای قدس هر شب رسد ز حنجرهء پاک جبرئیل این نغمهء بلند به صحن و سرای قدس کای شاهدان زنده،شهیدان راه نور باشد خدای عز و جل خونبهای قدس باش آن زمان که جلوه کند در بهار فتح خورشید انتفاضه ز دولتسرای قدس پلک سحر چو باز شود با نسیم صبح دلهای خسته زنده شود در هوای قدس از هفت بند نای برآید نوای عشق در هفت پرده جلوه کند نینوای قدس این معبد شریف رها میشود،رها از چنگ دیو فتنه به لطف خدای قدس مشفق کاشانی برای تو گرگ و میش غروب زنگ خورد."