چکیده:
شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی و نیز سایر منظومههای پهلوانی ایران زمین، پیوسته مورد توجه سرایندگان کردزبان بوده است. یکی از این داستانهای پهلوانی که در شاهنامه فرزانه توس باختصار آمده و بعدها در ادبیات فارسی و نیز کردی به صورت منظومهای مستقل سروده شده، ماجرای به تخت نشستن بهمن و نبرد و درگیری او با خاندان رستم است. شاعر توانای کرد، سید نوشاد ابوالوفایی نیز نبرد بهمن و فرامرز را به فارسی (بحر متقارب) منظوم ساخته است. نگارندگان در این جستار می کوشند ابتدا داستان به تخت نشستن بهمن و حمله به سیستان در شاهنامه فردوسی را بیان کنند، سپس منظومه بهمن و فرامرز سروده سید نوشاد ابوالوفایی را از جهت روایت، محتوا و وقایع داستان بررسی کنند
خلاصه ماشینی:
يکي از اين داستان هاي پهلـواني کـه در شاهنامۀ فرزانۀ توس باختصار آمده و بعدها در ادبيات فارسي و نيز کـردي بـه صـورت منظومه اي مستقل سروده شده ، ماجراي به تخت نشستن بهمن و نبـرد و درگيـري او بـا خاندان رستم است .
منظومـۀ کـردي بهمـن و فرامـرز ابوالوفـايي- کـه ازلحاظ حجم چند برابر منظومۀ فارسي اوست - به واقع معادل بهمن نامۀ حکيم ايران شـاه ابن ابيالخير است ؛ زيرا از به تخت نشستن بهمن شروع شده و با کشته شدن بهمـن بـه دست آذر برزين ، فرزند فرامرز پايان ميپذيرد.
اين در حالي است که اغلب مقلدان فردوسي بر او خرده ها گرفته انـد؛ چنـان کـه عبدالحسين ميرزا - از لشکريان عهد مظفرالدين شاه - در سالارنامه اش گفته است : در آن نــــام هــــايي کــــه او گفتــــه اســــت بســـي ســـهو و تحريـــف هـــا رفتـــه اســـت همـــان در زمـــان هـــاي شـــاهان پـــيش بســــي کــــرده تلفيــــق از کــــم و بــــيش نيــــــاورده نــــــام شــــــهان را تمــــــام بـــه ترتيـــب از ايشـــان نبـــرده اســـت نـــام (رزم جو، ١٣٨١ :١/ ١٩٦) و برخـي نيـز بـه درون مايـۀ ايـران پـيش از اسـلام شـاهنامه تاختـه انـد و آن را «قصۀ مجاز» و حتا «گنه نامه » خوانده اند (آيدنلو، ١٣٨٧: ٦٣-٦٨).
(همان ، ٧٧) ٢- تأملي بر منظومۀ بهمن و فرامرز ٢-١- ارادت شاعر به خاندان رستم سيد نوشاد ابوالوفايي سخت به خاندان رستم دل بسته است ؛ بـه گونـه اي کـه در منظومه اش بارها ارادت خود را آشکارا به اين خاندان بيان ميدارد.
(531-519 در روايت هفت لشکر مانند روايت ابوالوفايي چند نبرد ميان بهمـن و فرامـرز روي ميدهد و نيز از وزيدن باد سخت سخن بميان نميآيد و بهمن پس از مرگ فرامرز است که مردۀ او را بر دار ميکند.