چکیده:
ربع پایانی قرن بیستم با پدیده چرخش فرهنگی، به همراه پدیده پسامدرنیته و پساساختارگرایی، هم در بعد واقعیت اجتماعی و هم در بعد تحلیل اجتماعی، مصادف بوده است . این چرخش نه تنها نشاندهنده اهمیت یافتن بیش ازپیش نقش فرهنگ در زندگی انسانها و در علوم انسانی و اجتماعی است ، بلکه نشاندهنده فهم درست تر و عمیق تر از نقش و قدرت فرهنگ در انواع ساحت های زندگی بشری و تحلیل اجتماعی است ، که مدتها تحت الشعاع عامل اقتصادی قرار گرفته بود. در این مقاله سعی میشود اولا با پرداختن به موضوع توسعه فرهنگ و انواع و ابعاد آن اهمیت توسعه فرهنگ و توسعه فرهنگی مورد حث قرار گیرد. ثانیا، سعی میشود با استفاده از مطالعات مفاخر در رابطه با نقش فرهنگ در توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نشان داده شود که توسعه عرصه های گوناگون جامعه بدون توسعه فرهنگ نه میتواند مداوم و پایدار باشد، و نه میتواند در جهت خودشکوفایی و تکامل انسانی قرار گیرد. بدین معنی توسعه عرصه های گوناگون جامعه باید توسعه ای مبتنی بر فرهنگ ایرانی – اسلامی و یا به معنای دقیق کلمه «توسعه فرهنگی» باشد، تا تلاشهای کشور در جهت پیشرفت اسلامی ایرانی مقرون با موفقیت گردد.
خلاصه ماشینی:
ثانیا، سعی میشود با استفاده از مطالعات مفاخر در رابطه با نقش فرهنگ در توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نشان داده شود که توسعه عرصه های گوناگون جامعه بدون توسعه فرهنگ نه میتواند مداوم و پایدار باشد، و نه میتواند در جهت خودشکوفایی و تکامل انسانی قرار گیرد.
به یک معنا این مفهوم بر مبنای پیش فرضهای مادی و مارکسیستی بناشده بود که اقتصاد را مبنایی برای همه ابعاد دیگر جامعه میداند، و به طور ضمنی فرض میکند که رشد اقتصادی سبب رشد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه نیز میگردد.
از آنجا که فرآیند توسعه نیاز به منابع گوناگون طبیعی غیرقابل جایگزینی و قابل جایگزینی دارد، بدون در نظر گرفتن کم و کیف آنها، نمیتواند پایدار باشد، و میتواند کند شده و یا متوقف شود، و یا سبب نابودی منابع کمیاب و محیط زیست انسانها و موجودات دیگر گردد، مفهوم «توسعه پایدار»١ مطرح شد، مفهومی که امروزه نشاندهنده نوع برتر توسعه است و نهادهای بین المللی این نوع توسعه را تجویز میکنند.
منظور از توسعه فرهنگ ، به معنایی که امروزه از آن استفاده میشود، دو نوع سیاستگذاری است : یکی این که سیاست هایی اتخاذ شود که محصولات فرهنگی از انواع گوناگون در دسترس همه افراد یک جامعه قرار گیرد، تا همگان بتوانند حد مناسبی از مصرف کالاهای فرهنگی را تجربه کنند.
با توجه به تعریف ارائه شده از توسعه ، و ادعای این مقاله درباره ضرورت توسعه فرهنگ و توسعه فرهنگی برای توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی همه جانبه ، یکپارچه ، متوازن و پایدار، از آنجا که توسعه فرهنگ و توسعه فرهنگی باید بر محور اسلامی - ایرانی قرار داده شود، میتوان مبنا و چارچوبی برای نظریه پردازی توسعه اسلامی - ایرانی پیشرفت گذاشت .