چکیده:
مقامه های فارسی و عربی با وجود فراوانی و تنوع ظاهری، بنیانی همبسته دارند که حاصل ساختار روایی مشترک آن ها است. هدف اصلی این پژوهش، کشف و شناخت این ساختار روایی مشترک است. بدین منظور بر پایه «نظریه ریخت شناسی ولادیمیر پراپ» به ارزیابی 124 مقامه موجود در کتاب های مقامات بدیع الزمان همدانی، مقامات حریری و مقامات حمیدی پرداختیم و دریافتیم که ساختار روایات مقامه های فارسی و عربی از نظر انواع قهرمان و عملکرد آنان همانند هستند و در 31 «خویشکاری» و هفت حوزه عمل با نظریه ریخت شناسی ولادیمیر پراپ قابل تطبیق هستند. چنین رویکردی سبب شد، طرح 124 مقامه را در چارچوب الگویی واحد خلاصه کنیم و به این نتیجه برسیم که ساختار روایی این مقامه ها، در واقع اشکال مختلف از یک طرح اولیه بنیادین است که در خلق و ایجاد گونه مقامه موثر بوده است.
In spite of their apparent diversity and variety، Arabic and Persian maqamas are unified، which is the result of a common narrative structure. The main purpose of this study is to uncover this common structure. To this end، 124 maqamas including those of Hamadani، Hariri and Hamidi were analyzed based on Vladimir Propp’s morphology theory. The results indicated that Arabic and Persian maqamas are similar to each other in terms of character types and functioning. Moreover، in 31 functions and seven areas، they are in line with Propp’s theory. Such an approach allowed us to investigate all of these 124 maqamas within a single model and to conclude that narrative structure of these maqamas is the result of a single and primary plan، which has been effective in creation of this genre.
خلاصه ماشینی:
با توجه به اينکه شرط انجام پژوهش هاي تطبيقي از اين منظر، برخورد تاريخي و تأثيرپذيري و تفاوت زبان در آثار ادبي است و با عنايت به اعتراف قاضي حميدالدين در مقدمۀ اثرش ، مبني بر تأثيرپذيري از مقامات عربي، مبناي نظري اين مقاله در چارچوب اهداف مکتب فرانسوي ادبيات تطبيقي است که با استفاده از نظريۀ ريخت شناسي ولاديمير پراپ به مقايسۀ اثري ادبي در يکي از زبان ها (مقامات حميدي به زبان فارسي) با اثري مشابه در زبان ديگر (مقامات حريري و مقامات بديع الزمان همداني به زبان عربي) ميپردازيم .
فرضيۀ پژوهش حاضر اين است که ساختار روايات مقامه هاي فارسي و عربي با وجود فراواني و تنوع ظاهري، از نظر انواع قهرمان و عملکرد آنان ، نوعي وحدت و هماهنگي متقابل دارند و اين ساختار، در هفت حوزٔە عمل و ٣١ خويشکاري با نظريۀ ريخت شناسي ولاديمير پراپ قابل تطبيق است .
در اين باره موسي سليمان نيز با شوقي ضيف هم عقيده است ؛ به طوريکه در کتاب الادب القصصي عند العرب چنين بيان ميکند: «مقامه فاقد ويژگيهاي داستاني است و هدفي که يک داستان ، آن را دنبال ميکند به هيچ عنوان در مقامات ديده نميشود» (سليمان ، ١٩٨٣: ٣٤٢- ٣٤٤).
با توجه به پيشينۀ تحقيق ، نوآوري اين مقاله در اين است که براي نخستين بار با استفاده از نظريۀ ريخت شناسي ولاديمير پراپ ، به کشف و طبقه بندي اجزاي اصلي تشکيل دهندٔە ساختار روايت هاي مقامات فارسي و عربي ميپردازد و نقش آن ها را در ايجاد نظام و قانون کلي حاکم بر روايات گونۀ مقامه تبيين ميکند.