چکیده:
بررسی فلسفی «پیشرفت نظریههای علمی» از مهمترین مسائل فلسفۀ علم است. مفروض آن امکان مقایسۀ میان نظریهها بر اساس معیارهای فرانظریهای است. اما ایده «سنجشناپذیری» مدعی است که در هنگام تغییرات انقلابی علوم، انتقال میان امور سنجشناپذیر صورت میگیرد؛ اموری چون واژگان علمی، معیارهای ارزیابی نظریهها، جهان دانشمندان و چکیده آنها یعنی پارادایمها. کوهن در مقالۀ «سنجشپذیری، قیاسپذیری و امکان ارتباط» سنجشناپذیری را به دستهای از واژگان علمی یک نظریه محدود دانسته است. او با طرح تمایز «ترجمه−شرح» از امکان فهم و قیاسپذیری پارادایمها دفاع میکند. اما اینبار با طرح نظامهای طبقهبندی و محدودیت ناشی از ردهبندی انواع طبیعی، امور سنجشناپذیر دیگری را معرفی میکند. این پرسشها مطرح است که آیا قیاسپذیری نظریهها برای توضیح پیشرفت علمی کافی است؟ آیا سنجشناپذیری ردهبندیها معضلی در برابر مفهوم «پیشرفت علمی» است؟ در این مقاله با استفاده از نقدهای کیچر، راهی برای برون رفت از این معضل نشان میدهیم.
خلاصه ماشینی:
معقولگرایان نیز خروج برخی دانشمندان از مسیر عقلانیت را قبول دارند، اما آیا نمیتوان برای علمورزی مسیر یا مسیرهایی عقلانی ترسیم کرد و مدلهای تغییر علمی را به دو دسته مدلهای عقلانی 9 و مدلهای غیرعقلانی 10 تقسیم نمود؟ یک مدل عقلانی دو جزء دارد: نخست این که علم فعالیتی هدفمند است و دانشمندان در راستای این هدف، تولید نوع خاصی از نظریهها را مدّ نظر دارند.
(کوهن، 1970الف، ص 92) با توجه به ابهامی که در مفهوم پارادایم نهفته است نمیتوانیم فرض کنیم که یک دوره کاملاً مشخصی از علم متعارف وجود دارد، اما دورههایی هستند که در آنها توافق بسیاری بر سر مفروضات نظری و مسائلی وجود دارد که باید در چارچوب ارائه شده توسط آن مفروضات حل شوند.
(کوهن، 1983، ص 36) اما کوهن معتقد است که اشکال دیویدسون، کیچر و پاتنم و پاسخ آنها (از این نظر که برای فهم نظریات منسوخ، به ترجمه آنها با استفاده از تعیین مرجع مفاهیم نظریههای منسوخ میپردازند) ریشه در نظرات کواین دارد و میان ترجمه و تفسیر خلط شده است.
(کوهن، 1983، ص 37−39) کیچر با استفاده از زبان شیمی قرن بیستم و با بررسی موردی شیمی فلوژیستونی، تلاش میکند بدون دچار شدن به سنجشناپذیری و شکاکیت ناشی از آن، فرآیندی برای فهم جنبههای معنایی تغییر نظریهها ارائه دهد.
(همان، ص 530) اما کوهن با وجود موفقیتآمیز بودن این رابطه میان زبان دو نظریه، اولاً با این نظر که فهم نظریهها یعنی تعیین مراجع مخالف است، زیرا این را ناشی از خلط ترجمه و تفسیر میداند.