چکیده:
جان راولز و ریچارد مروین هیر در دیدگاههای فرااخلاقی خود که به ترتیب با عنوانهای: «اعتبارگرایی» و «توصیهگرایی» شناخته میشوند، از موضعی ضد واقعگرایانه به نقد دیدگاه سنتی دربارهی عینیت پرداختهاند. هردو اندیشمند وجود حقایقی اخلاقی که مستقل از فاعل اخلاقی در عالم خارج وجود داشته باشد را انکار مینمایند؛ و با شهودگرایی به عنوان نمایندهی این تلقی از عینیت مخالفت میورزند. در عین حال این دو اندیشمند خود را معتقد به عینیت اصول اخلاقی معرفی میکنند. به اعتقاد آنان قابلیت صدق و کذب، تعمیمپذیری و امکان استدلال اخلاقی از شرایط لازم عینیت در اخلاق هستند و نظریات آنان این شرایط را برآورده میسازد. این شرایط در نظریهی راولز از طریق نقش کلیدی «بیطرفی» و «انصاف» و در نظر هیر با تأکید بر «فرض خویشتن در موقعیت دیگران» حاصل میگردد. بدینسان آنان برای گریز از «سوبژکتیویسم» از مفهوم دیگری از عینیت دفاع میکنند که ویژگی اصلی آن کلیت و همگانی بودن است؛ و در اندیشههای کانتی ریشه دارد. هر چند این دو دیدگاه ضد واقعگرایانه هستند اما نظریهی راولز شناختگرایانه و توصیفگرایانه است و در مقابل هیر از ناشناختگرایی و توصیفناگروی دفاع میکند. هدف گفتار حاضر پژوهش در موارد تشابه و اختلاف این دو دیدگاه در موضوع عینیت در اخلاق است.
خلاصه ماشینی:
آیا ما در اظهـارات اخلاقـی خـود دربـارة واقعیـاتی عینـی سـخن میگوییم یا ویژگیهایی ذهنی و شخصی مثل میل ، سلیقه و خواست خود را بیان میداریـم ؛ و یـا اساسـا دربارة هیچ امری، چه ذهنی و چه عینی، سخن نمیگوییم ؟ آیا بیرون از ذهن ما نظامی اخلاقی وجود دارد که نظام اخلاقی ما برگرفته از آن بوده و برای صادق بودن باید با آن منطبق باشد؛ یا این نظام برسـاختۀ علایق ، امیال و حاصل وضع ، قرارداد یا اعتبار عقل ماست ؟ واقع گرایان ١٤و ضد واقع گرایان ١٥ در این بـاره چه میگویند؟ چه نسبتی میان عین گرایی و ذهن گرایی با واقع گرایی و غیر واقع گرایـی مـیتـوان تصـور کرد؟ این مقاله در پی بررسی پاسخ هایی است که دو فیلسـوف معاصـر آمریکـایی، جـان راولـز١٦ و ریچـارد مروین هیر١٧، به این پرسش ها داده اند و به ترتیب با عنوان های: «اعتبـارگرایی»١٨ و «توصـیه گرایـی» 19 شناخته میشوند.
اما در کتاب لیبرالیسم سیاسی (راولز متأخر) قلمرو این رونـد معقـول ، محـدودتر است و بر اساس پذیرش همگانی در یک جامعۀ مدنی و موجه بودن آن برای افرادی که بر اساس قرارداد اجتماعی در کنار هم زندگی میکنند شکل میگیرد؛ و از این جهت بـه دیـدگاه روسـو نزدیـک تـر اسـت (O’Neill, 2002, 353) عینیت از دیدگاه مکتب توصیه گرایی هیر مکتب توصیه گرایی در اخلاق پس از احساس گرایی و توسـط ریچـارد مـروین هیـر پایـه گـذاری شـد.