خلاصه ماشینی:
"همچنین از نظر اعتقاد به استفاده از سمبولها و ابهام در شعر و نیز توجه به موسیقی کلمات که از ویژگیهای اساسی مکتب سمبولیسم است شباهت نزدیکی بین نیما و این گروه از شاعران دیده میشود که بررسی آن شباهت و تفاوتها از عهده این مقال بیرون است و اشارات کوتاهی هم که در این باره رفت فقط به منظور پرداختن به یک مطلب دیگر بود و آن اینکه در بررسی منظومه«مانلی»از نظر اندیشه و حال و هوای فکری حاکم در این شعر بیشتر به جنبه«سمبولیسم فرارونده»یا«برتر»و اعتقاد به یک دنیای آرمانی و فرا واقعی بر میخوریم.
اگرچه نمیتوان چنین دیدگاهی را در ادبیات عرفانی گذشته ایران و نوع نگرش عرفا و صوفیه نسبت به جهان آفرینش که همه مظاهر وجود را سایههایی از حقیقت میدانستند و معتقد بودند که برای شناخت حقیقت باید از ظواهر و محسوسات گذر کرد،نادیده انگاشت اما نیما در توصیفاتش از دنیای آرمانی و همچنین نفرت و بدبینی از جهان واقعیت و تلاش برای القای چنین اندیشه و نگرشی،بیش از آنکه به عرفا و صوفیه شباهت داشته باشد به سمبولیستها نزدیک میشود.
(71) آن دنیای آرمانی که نیما در شعر«مانلی» میآفریند آیا همان جهان فرا واقعی و بهشت گمشدهای نیست که سمبولیست در جستجوی آن بودند و سعی میکردند در اشعار خود به آفرینش و القای آن دست بزنند؟همان دنیای آرمانی و بهشت گمشدهای که در آنسوی واقعیت نهفته بود و این تنها شاعر بود که به وسیله قدرت غیب بینی خویش میتوانست جوهره پنهان آنرا ببیند و از آن خبر دهد."