چکیده:
لیکاف و جانسون در «نظریۀ معاصر استعاره»، استعاره را صرفا زبانی و در حد واژگان نمیدانند؛ بلکه فرایندهای تفکر انسان را در اساس استعاری میدانند و معتقدند نظام تصوری ذهن انسان بر مبنای استعاره شکل گرفته و تعریف شده است. آنها استعارۀ مفهومی را از جهتی به وجودی و ساختاری تقسیم میکنند. لیکاف و جانسون همۀ استعارهها را از آن نظر که از ساختاری برای ساختار دیگر الگوبرداری میکنند، ساختاری و از آن جهت که هستیهایی در قلمرو مقصد ایجاد میکنند، وجودی میدانند. در این پژوهش استعارههای جهتی در دیوان میر نوروز بررسی شده است؛ زیرا این استعارهها از نظر ماهیت قلمرو مبدأ (در بیان سنتی از نظر ماهیت مشبهبه) قابل تقسیم به مواردی چون شیء، ماده، ظرف و شخص و ... هستند و همچنین در مباحث بیانی تاکنون طرح و بررسی نشدهاند. یافتههای تحقیق نشان میدهد که شاعر از استعارۀ جهتی در راستای تبیین مؤلفههای انتزاعی و ذهنی بهره جسته است، همچون استعارههایی که بیشتر از جهتگیری فضایی مانند بالا، پایین، درون، بیرون، دور، نزدیک، عمیق و کمعمق ناشی میشود و مفاهیم اساسی، اصلی و بنیادی چون مفاهیم کمیت، کیفیت، شادی، غم، مرگ و زندگی را نشان میدهد. در این پژوهش ضمن تحلیل اشعار میر نوروز، به نمونههای شعری که معرف این ویژگی هستند، اشاره شده است.
In their contemporary theory of metaphor Lakoff and Johnson do not consider metaphor just linguistic and lexical. Instead they insist on the processes of human thinking which is fundamentally metaphorical by referring to the notion of conceptual metaphors. They divide conceptual metaphors in existential and structural counterparts. Lakoff and Johnson believe that all metaphors as they apply the principle of mapping to model the structures are structural and they are existential as they always create other entities within the realm of the destination. In this sense metaphors of Mir Nowruz divan have been investigated due to the nature of them in terms of territory of origin (in the traditional expression in terms of the nature of the vehicle) which can be divided into the categories of object، material، container etc. The findings of this study show that the poet has applied the directional metaphor to explain his abstract and subjective components. Metaphors which mainly originates from spatial orientations such as up، down، in، out، close، deep، shallow by demonstrating the notions of quantity، quality، joy، sorrow، death، and life. Through this analysis، by referring to the poems of Mir nowrouz، this study also scrutinizes the poetic fragments that are representative of the mentioned features.
خلاصه ماشینی:
"بــه عقیــدة آن هــا مفــاهیم انتزاعی روزمـره مثـل زمـان ، علـت ، حـالات و هـدف اسـتعاری اسـت و اسـتعاره کـه همان نگاشـت بـین قلمروهاسـت ، در کـانون معناشناسـی زبـان طبیعـی متعـارف قـرار دارد و مطالعــۀ اســتعارة ادبــی درواقــع گســترش مطالعــۀ اســتعاری روزمــره اســت و در پـس اسـتعارة روزمـره ، نظـامی عظـیم شـامل هـزاران نگاشـت بـین قلمروهـا قـرار دارد؛ لـذا در پـژوهش هـای معاصـر در بـاب اسـتعاره ، اسـتعاره در مفهـومی متفـاوت ، یعنـی نگاشـت بـین قلمروهـا در نظـام مفهـومی بـه کـار گرفتـه شـده اسـت (لیکــاف ، ١٣٨٣: ١٩٧)؛ بنــابراین لیکــاف و جانســون اســتعاره را فراینــدی ذهنــی و شــناختی مطرح کردند که استعاره های زبانی تنها نمود و شاهد آن شمرده می شوند.
در بیـت بعـد نیـز این گونه خدا را توصیف میکند: نکـرده غافـل از هـر چیـز و هـر جـا زاوج آســمان تــا قعــر دریــا (میرنوروز، ١٣٥٦: ٤١) در ایـن بیـت نیـز در اصـطلاح زبـان شناسـان دو قلمـرو یـا حـوزة مبـدأ و مقصـد وجــود دارد و قلمــرو دوم تــا حــدودی از طریــق قلمــرو اول درک مــیشــود و ایــن همــان کــاربرد یــک اصــطلاح و درک چیــزی دیگــری یــا عاریــه گــرفتن واژه ای بــه جای واژة دیگر نیز میتواند باشـد؛ ولـی نـه بـه صـورت محـدود، بلکـه امـری ذهنـی اسـت ."