چکیده:
داستان بهمن، پسر اسفندیار، در شاهنامۀ فردوسی، با وجود استقلال ظاهری، روایتی مستقل شمرده نمیشود و درحقیقت، جزوی از روایت اصلی رستم و اسفندیار است. این داستان، به صورت مستقل، هم موضوع «بهمننامه» سرودۀ ایرانشاهبنابیالخیر و هم دستمایۀ منظومۀ لکی بهمن و فرامرز سرودۀ نوشاد ابوالوفایی، شاعر شهیر لکیسرا، در عصر صفوی قرار گرفته است. ماجرای بهمن در شاهنامه، داستانی مختصر است. در این داستان، پس از بهپادشاهینشستن بهمن، به کینجویی او از خاندان رستم پرداخته شده است. همچنین به برتختنشستن بهمن، لشکرکشی او به سیستان (به کین اسفندیار)، اسارت زال و جنگ فرامرز نیز اشارههای مختصری شده است و درنهایت، به ازدواج بهمن با همای و مرگ او میانجامد. روایت لکی بهمن و فرامرز، تراژدیای دردناک و جانبدارانه از مرگ مظلومانۀ فرامرز است. این منظومه، با شرح دلاوریهای فرامرز شروع میشود، به شرح جنگ نابرابر بهمن با او میپردازد و پس از شرح مرگ سوزناک او، داستان انتقام آذربرزین را با بیانی زیبا و اثرگذار به تصویر میکشد. در این مقاله، بر آنیم تا وجوه اشتراک و اختلاف دو روایت را بررسی و مقایسه کنیم و میزان اثرپذیری نوشاد از فردوسی و نیز درجۀ استقلال او را نشان دهیم و سرانجام، ویژگیهای خاص منظومۀ بهمن و فرامرز نوشاد را بنمایانیم. درمجموع، اختلافات بهمن و فرامرز لکی با روایت فردوسی در شاهنامه، بهمراتب بیشتر از اشتراکات آن دو است. همچنین بهمن و فرامرز ویژگیهای منحصربهفردی دارند.
The story of Bahman in Shahnameh، despite the apparent independence، isn’t an independent narration; and In fact، it is a part of the main story of Rustam and Esfandiar; but the story، independently، becomes the subject of "Bahman-Name" of Iranshah ibn Abelkhayr and "Bahman and Faramarz" of Nowshad of Abolvafa ، famous Lak poet in the Safavid era. The adventure of Bahman in Shahnameh is a brief story. In this story، after Bahman's Enthronement، he has attended to his animosity of the house of Rustam. He addressed there to Bahman's enthronement، his campaign in Sistan (to vengeance of Esfandiar)، captive of Zal and Faramarz war، and finally، the marriage of Bahman with Homay and his death. But narrative of "Bahman and Faramarz"، is the painful tragedy and partial description about oppressed death of Faramarz. This verse book begins with a description of Faramarz's bravery; narrates Bahman's Unequal battle with him and after describing his deplorable death، describes the story of revenge of Azar borzin in a beautiful and effective narrative voice. In this paper، we are going to analyze and compare the similarities and differences between the narrative of Ferdowsi and the influence of Ferdowsi of Nowshad and also show the degree of Nowshad's independence from Ferdowsi and finally، the particular characteristics of the verse book "Bahman and Faramarz" of Nowshad. Overall، the differences between "Bahman and Faramarz" of Nowshad and Ferdowsi's narrative، are more than their similarities.
خلاصه ماشینی:
"کلمات و ترکیب های عربی ســجده دان و خــاک مــردان و بــرگ رخ مالین و خاک کیانان نصب (همان ، ٣ ب ٣) رو کــــرد و ســــما وت پروردگــــار حالات بنده ونت بو اظهار شــــکرم و درگــــات رب العــــالمین باید کشته بوم و میدان کین (همان ، ٣١ ب ١-٢) با توجه به اختلاف زمانی میان سروده شدن شاهنامه و سرودن منظومۀ لکی در قرون متأخر از سویی و نفوذ روزافزون اندیشۀ اسلامی از دیگر سو، خیل کلمات عربی هم به تدریج به زبان های ایرانی ازجمله لکی- که نزدیکی جغرافیایی بیشتری نیز با سرزمین های عرب زبان دارد- راه یافته است ، مثل منشی، رجوع و عظیم ، در بهمن و فرامرز به جای دبیر، بازگشت و سترگ در شاهنامه .
فردوسی هرچند به خاندان رستم علاقه دارد، دیگر در این مقطع که پایان بخش دورة اساطیری و پهلوانی شاهنامه است ، آن مایه شور و هیجان که در وصف میادین رزم و بزم پهلوانان پیشین ، به ویژه رستم داشت ، برای او باقی نمانده است ؛ لذا هم به این علت و هم برای اینکه پیروزی بهمن را کم رنگ جلوه دهد، بیهیچ تفصیلی از آن میگذرد؛ ولی نوشاد که به نوعی میراث دار فرهنگ عصر صفوی نیز هست ، متأثر از داستان های خود شاهنامه ، ازجمله داستان سیاوش ، و علاقۀ زایدالوصفی که تودة مردم هم به حادثۀ عظیم کربلا و هم به خاندان رستم دارند، به دنبال این است که مظلومیت فرامرز را نشان دهد؛ بنابراین ، کشته شدن او را به صورت تراژدیی دردناک ترسیم میکند."