چکیده:
هدف: پژوهش حاضر به منظور مقایسه اثربخشی مشاوره گروهی راه حل مدار و روایت مدار در کاهش اختلالات رفتاری دانشآموزان دختر پایهی راهنمایی شهرستان سقز انجام گرفته است. روش: با استفاده از طرح نیمه آزمایشی تعداد 45 نفر پس از غربالگری اولبه از بین 300 نفر به صورت تصادفی در در دوگروه آزمایشی و یک گروه کنترل جایگزین شدند. گروه راه حل مدار در 5 جلسه و روایتمدار در 4 جلسه دو ساعته به مدت یک و نیم ماه در معرض مداخله قرار گرفتند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه 76 سوالی ودوورث(1388) برای قبل و بعد از مداخله استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس یکطرفه برای اثربخشی روشها و با آزمون تعقیبی توکی برای مقایسه گروههای آزمایشی با یکدیگر و با گروه کنترل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس نشان داد که اولا روشهای راهحلمدار و روایتمدار در کاهش اختلالات رفتاری مؤثرند و ثانیا روش راهحلمدار از کارایی بیشتری برخوردار است. نتیجهگیری: با استفاده از نتایج این پژوهش، مشاوران مدارس میتوانند به عنوان رویکردی که در کاهش اختلالات رفتاری مؤثر است استفاده کنند.
The aim of this study was to compare the efficacy narrative-based and solution consulting based as a group in reducing behavioral disorders saqez city''s middle school female students.
Methods: This study is an experiment that was conducted in 1393. In this study، using experimental design، 45 patients in the two groups and one control were playing. Two groups at 9 weeks of solutions - based accounts were based for a month and a half. 76 question questionnaire was used. Collection Data use the Woodworth test that was conduct disorder. To illustrate the difference between the groups، Data SPSS16 using inferential statistical tests were analyzed.
Results: The results showed that treatment solutions based to the narrative better based performance.
Conclusion: This model can be used as an approach by counselors in schools and receive little used facilities and prove the disorder.
خلاصه ماشینی:
"Eptson و امیری، ١٣٨٥)، بر راهبردهای رویارویی با مشکلات یادگیری (یوسفی لویه و متین ، ١٣٨٥)، بر کاهش افسردگی (رستمی ثانی، ١٣٨٦)، بر اختلال افسردگی در بزگسالان ، اتحاد کاری، بهبود روابط بین شخصSیA(GورMوRماOنزO١،N٢٠٠٨)، بر اختلال افسردگی و بهبود نشانه ها و پیآمدهای بین فردی (ورومانز و شوارتز٢، ٢٠١٠)، بر بهبود اتیسم کودکان (کاچین ، براون ، بریدباریری، مالدر٣، ٢٠١٣)، برکاهش اختلالات خوردن (وبر، دیویس و مک فی ٤، ٢٠٠٦)، بر بهبود تصور از خود زنان مبتلا به اضافه وزن (مکیان ، اسکندری، برجعلی، قریشی، ٢٠١٠)، بر اختلال توجهی- بیش فعالی (لویه ، کمالی و شفیعیان ، ٢٠١٢)، بر خودزنی یک نوجوان (هانین ، وود٥، ٢٠١٢)، بر تصویر بدنی و عزت نفس زنان مبتلا به سرطان سینه (امینیخو، ١٣٨٧)، بر کنترل عواطف در نوجوانان دختر (قادری، خدادادی و عباسی، ١٣٨٩)، معناداری زندگی و شیوه فرزند پروری مادران و اختلالات رفتاری کودکان (مجدی، ١٣٨٩)، گفتار روان و طولانی و از بین رفتن تظاهرات لکنت (دیلدو، 6 ٢٠٠٢)، افزایش خودآگاهی از جمله کاهش اضطراب و افزایش احساس شایستگی کودکان ، درمان اختلال سلوک و کمک به هویت یابی نوجوانان (شاپیرو وراس ، ٢٠٠٢، هانی وکازلسکا، ٢٠٠٢، آرد، ٢٠٠٤، مو رفی، ٢٠٠٠، به نقل از ربیعی، ١٣٨٥)، کنترل زندگی و کاهش صدمات ناشی از آزار جنسی (کروگر٧، ٢٠٠٣)، تقویت و پرورش داستان های جدید زندگی توسط نوجوانان (ناوی ٨، ٢٠٠٣)، هویت و سلامت روان بیشتر (کارلس و داگلاس ٩، ٢٠٠٨).
در این پژوهش به بررسی و مقایسه اثربخشی دو رویکرد مشاوره راه حل مدار و روایت مدار بر اختلالات رفتاری دانش آموزان پرداخته شد و با مروری بر نتایج حاصل از پژوهش حاضر میتوان نتیجه گرفت که نتایج بدست آمده از مطالعه در مورد اثربخشی این دو روش مشاوره ای با نتایج پژوهش فیض آبادی (١٣٨٦)، برنده و همکاران (١٣٨٩)، کورکوران (٢٠٠٦)، استردا (٢٠٠٧)، سانستروم ، به نقل از داوودی فیل آبادی (١٣٩٠) و صادقی شرمه و همکاران (١٣٩١) مبنی بر شناسایی تواناییها و افزایش روش های مختلفی برای ارتباط با همکاران و بیماران همسو است ."