چکیده:
روزه وقتی در ساختار اندیشگانی عارفان قرار میگیرد، بنا بر ویژگی بطنگرا و تاویلی عرفان، از حوزه معنای ظاهر شرعی فراتر رفته، با گسترش معنایی، جایگاهی فراشرعی مییابد تا جایی که گاه توجه به روزه شرعی از مبطلات این روزه فراشرعی میشود. ساختار صیروری- دیالکتیک عرفان که پدیدهها را در فرایند ایجاب و سلب، پیوسته در معرض شدن قرار میدهد، از سه اصل و الگوی سلوکی مشترک شریعت، طریقت و حقیقت تشکیل شده است. هریک از مباحث و مقولهها در این ساختار در حکم عناصر و اجزاییاند که بلافاصله بعدی تاویلی به خود میگیرند و میتوان آنها را زیر سه اصل شریعت، طریقت و حقیقت، با ابعاد معنایی متفاوت، جای داد. با نگاه درزمانی و تاریخی به روزه، مشخص میشود که در مراحل آغازین عرفان و تصوّف، بیشتر، مباحث شرعی روزه مدّ نظر عارفان است؛ اما هرچه از تاریخ عرفان میگذرد، مفهوم روزه جنبه تاویلی میگیرد و خود را با ساختار سه مرحلهای آن تطبیق میدهد. در این مقاله با اتکا به سیر تحول روزه در کتابهای برجسته عرفانی در یک نگاه ساختاری به ذکر شباهتها و تفاوتهای این نگرشها میپردازیم.
خلاصه ماشینی:
تدبر در آموزههای قرآنی نوعی بطنگرایی را در این مکتب به وجود آورد و اندک اندک آراء و اندیشههای گوناگون و گاه متقابل در تصوف شکل گرفت تا آنجا که «در عالم تصوف دو مکتب اساسی را میتوان یافت: 1- رعایت اصول عبادی و اخلاقی بر اساس ظاهر آیات و روایات و توجه به جنبههای مثبت (ثبت شده) دین اسلام و استفاده از نص و ظاهر شریعت، 2- گروهی که از ظاهر آیات و اخبار منحرف شده و متوجه بطون شدند و احیانا بعضی از اعمال و دستورات عبادی به اضافة قسمتی از معاملات مانند حج و جهاد و زکات و روزه و نماز را از رسوم ظاهری خود متوجه معانی دیگر کردند» (سجادی، 1354: 131- 135).
نظر به غایت توحیدی عرفان که همه چیز در آن سیری متعالی مییابد و از آنجا که «منشاء طریقة صوفیه به یک معنی حالت درونی انسان است که میخواهد با مبدأ وجود خویش رابطة مستقیم پیدا کند؛ رابطهای که دوسری باشد و خدا و انسان را با رشتة دوجانبهای به هم پیوند دهد» (زرینکوب، 1343: 30)، میتوان گفت که عرفان ساختاری متشکل از اصول بنیادی شریعت، طریقت و حقیقت دارد و هر عنصری که در این ساختار جا میگیرد، به پیروی از این اصول سهگانه، غایتی توحیدی میگیرد.
وی در مثنوی مانند عارفان پیش از خود نگاهی بطنی به روزه دارد و از مفاهیم متقابل بهره میگیرد: روزه ظاهر هست امساک از طعـــام روزة معنــی توجه دان تمام این دهان بندد که چیزی کم خورد وان ببندد چشم و غیرش ننگرد (کاشفی،1362: 78) اما یکی از مهمترین ابعاد روزه از نظر مولانا که برخاسته از تفکر و جهانبینی خاص اوست، نگرش تبدیلی و امکانی است که در مهمترین شاخصة روزه؛ یعنی گرسنگی خود را نشان میدهد.