چکیده:
این مقاله به بررسی علل ساختاری رخداد انقلاب در ایران میپردازد که در واقع علل
درازمدت مؤثر بر وقوع آن است و تلاش میکند تا به این سؤالات پاسخ دهد که عوامل
ساختاری مؤثر بر رخداد انقلاب در ایران چه بودند؟و هر یک چگونه بر رخداد انقلاب در
ایران تأثیر گذاشتهاند؟برای پاسخ به این پرسشها به بررسی تحولات ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و
فرهنگی ایران در دوران تاریخی معاصر پرداخته شده و با روشی توصیفی تحلیلی، پیامد
تحولات این ساختارها در ایجاد عدم تعادل و در نهایت انقلاب تحلیل گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"از سوی دیگر نظریهپردازان آمریکایی، در این سالها با ارائه نظریات جدید خود، به کشورهای جهان سوم توصیههای تازهای کردند تا بتوانند آن کشورها را به راه نوسازی مورد نظر خود رهنمون سازند و با سوق دادن آنها به سمت اقتصاد سرمایهداری و تشویق به رشد اقتصادی، زمینه را برای ایجاد ارامش سیاسی مطلوب در این کشورها فراهم آورند در این راستا در سال 1960(1339)روستو اقتصاددان آمریکایی نظریه توسعه خود را در کتاب مراحل رشد اقتصادی«مانیفست غیر کمونیستی» ارائه داد که تأثیر زیادی بر نظریهپردازان توسعه در ایران و تکنوکراتهای سازمان برنامه و بودجه-که به طور عمده تحصیل کرده آمریکا بودند-بر جای گذاشت.
به هر حال در مجموع در اثر این تحولات فرهنگی و اجتماعی، جامعه ایران همچون بسیاری دیگر از کشورهای جهان سوم دچار نوعی ناموزونی در ساختار فرهنگی و اجتماعی شد که این امر با توجه به ساختار فرهنگی کشور، بحران هویت را تشدید کرد و تضادها و تعارضات مختلف را در صحنه اجتماعی و فرهنگی به وجود آورد که این تعارضات در نهایت زمینه را برای نقشآفرینی عوامل ارادی و اراده کارگزاران انقلاب 1 فراهم آورد و رهبران انقلاب موفق شدند در آن شرایط به ترویج ایدئولوژی انقلاب بپردازند و بسیج ناراضیان از وضع موجود را دامن بزنند.
در حوزه اقتصادی و اجتماعی نیز پدیده ناموزونی به عنوان مهمترین ویژگی اقتصادی و اجتماعی این دوران محسوب میشود که در واقع از عوارض وابستگی بود و تجلیات مختلفی همچون گسیختگی، از ریختافتادگی و نابرابری را به دنبال داشت که این وضعیت زمینه افزایش نارضایتی از وضع موجود را تشدید کرد و در زمینهسازی برای رخداد انقلاب در ایران تأثیر خود را بر جای گذاشت."