چکیده:
اﻧﺴﺎن ﺑﺎ ﺳﺮﺷﺘﯽ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻫﻤﻮاره ﺳﻌﺎدت و ﮐﻤﺎل را ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻣﯽﮐﻨﺪ؛ ازاﯾـﻦ رو ﻧﯿﺎزﻣﻨـﺪ ﺑﺴـﺘﺮی ﻣﻄﻠﻮب ﺑﺮای ﻧﯿﻞ ﺑﻪ اﻫﺪاف ﻋﺎﻟﯿﻪ ﺧﻮد ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ. ﺟﺎﻣﻌﻪ در ﭘﺮﺗﻮ ﺣﮑﻤﺖ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ زﻣﯿﻨـﻪ ﺑـﺮای ﻇﻬـﻮر و ﺑﺮوز اﺳﺘﻌﺪادﻫﺎی ﺑﺎﻟﻘﻮة اﻧﺴﺎن اﺳﺖ و در اﯾﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﺖ ﮐﻪ اﻧﺴـﺎن ﺑـﻪ ﮐﻤـﺎﻻت واﻻی اﻧﺴـﺎﻧﯽ اش دﺳﺖ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ. اﻓﻼﻃﻮن آرﻣﺎن ﺷﻬﺮ و ﺟﺎﻣﻌﮥ ﻓﺎﺿﻠﻪ را ﺟﻬﺖ ﺑﻪﻓﻌﻠﯿﺖرﺳﺎﻧﺪن ﻫﻤﯿﻦ اﺳـﺘ ﻌﺪادﻫﺎ ﻣﻄـﺮح ﮐﺮد. ﭘﺲ از او ﻓﺎراﺑﯽ )ﻣﺆﺳﺲ ﻓﻠﺴﻔﻪ اﺳﻼﻣﯽ( ﺑﺎ ﺑﻬﺮهﮔﯿﺮی از ﻣﻨﺎﺑﻊ وﺣﯽ و ﺗﻌﺎﻟﯿﻢ اﺳﻼم اﯾـﺪه ﻣﺪﯾﻨـﻪ ﻓﺎﺿﻠﻪ را در ﺟﻬﺖ اﻋﺘﻼی ﻣﻘﺎﻣﺎت اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﯿﺎن ﻧﻤﻮد. درواﻗﻊ ﺗﻤﺎم ﻫـﻢ و دﻏﺪﻏـﻪ اﻓﻼﻃـﻮن و ﻓـﺎراﺑﯽ رﺳﯿﺪن ﺷﻬﺮوﻧﺪان ﺑﻪ ﺳﻌﺎدت ﺣﻘﯿﻘﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻨﻮط ﺑﻪ ﺟﺎریﺷﺪن ﺣﮑﻤﺖ درﻣﯿﺎن ﺷـﻬﺮوﻧﺪان ﺟﺎﻣﻌـ ﻪ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ. ﻣﻘﺎﻟﮥ ﺣﺎﺿﺮ ﭘﺲ از ﺗﺒﯿﯿﻦ ﻣﺎﻫﯿﺖ ﻣﺪﯾﻨﮥ ﻓﺎﺿﻠﻪ ﺑﻪ ﺑﯿﺎن ﻃﺒﻘﺎت ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن اﻫـﺎﻟﯽ ﭼﻨـﯿﻦ آرﻣـﺎن ﺷﻬﺮی از ﻣﻨﻈﺮ اﯾﻦ دو ﻓﯿﻠﺴﻮف ﻣﯽﭘﺮدازد و ﺳﭙﺲ ﻧﻘﺶ ﺣﮑﻤﺖ را در ﺳﻄﺢ ﺷـﻬﺮوﻧﺪان اﯾـﻦ ﺟﺎﻣﻌـﻪ )از ﺑﺎﻻﺗﺮﯾﻦ ﺳﻄﺢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦﺗﺮﯾﻦ آﻧﻬﺎ( ﺗﺒﯿﯿﻦ ﻣﯽﮐﻨﺪ، درﭘﺎﯾﺎن ﻗﯿﺎﺳﯽ ﺑﯿﻦ آرای اﻓﻼﻃـﻮن و ﻓـﺎراﺑﯽ ﺻﻮرت ﻣﯽﮔﯿﺮد.
The human with a social nature constantly seeks for happiness and perfection. He is in need of a favorite ground to reach his supreme goals. The society on the light of wisdom would be the best condition towards the advent of potential talents; accordingly, the human can achieve his highest humanistic perfections.
Plato stated the issue of ideal city or utopia to actualize these very talents. After him, Farabi, the founder of Islamic philosophy, mentioned the idea of utopia in favor of the development of humanistic states through the sources of revelation and the instructions of Islam.
In fact, all the concern of Plato and Farabi is the people’s achieving a real bliss reliant on the prevalence of wisdom among them.
The present article clarifies the identity of utopia to the various levels of people of this ideal city in view of these two philosophers and then the function of wisdom according to the level of society. Finally it is made a comparison between the ideas of Plato and Farabi
خلاصه ماشینی:
"فضیلت شجاعت ناظر به کسانی است که وظیفهشان دفاع از کشور و جنگ با دشمن است؛ بنابراین جامعه شجاعت خود را مدیون جزئی از اجزای خویش است؛ زیرا این جزء معین که طبقة سپاهیان است، نیرویی دارد که به یاری آن در همة احوال اعتقاد خود را دربارة اینکه از چه باید ترسید و از چه نباید ترسید، استوار نگاه میدارد و تنها چیزهایی را موحش و خطرناک میداند که قانونگذار معین کرده و از راه تعلیم و تربیت در درون او جای داده است.
فارابی در کتاب الملة این مشترکات را به دو قسم آرا در اشیای نظری و در اشیای ارادی تقسیم کرده است: آرا در اشیای نظری معلم ثانی در کتب مختلف خود به آرا و اصول عقاید مشترک شهروندان مدینة فاضله اشاره میکند.
درواقع حکما پس از آنکه امور یادشده را شناختند، این شناخت را با مثالها به پیروان خود منتقل میسازند و آگاهشان میکند؛ (فارابی، 1995، ص 143) بنابراین فارابی بر آن است که همة شهروندان مدینه فاضله باید بهرهای از معارف حکمی داشته باشند، ولو به نحو مثالی و تبعی.
اما فارابی نهتنها راه کسب حکمت را در تمام سطوح مدینه برای شهروندان باز گذاشته است، بلکه تأکید دارد تمام اهالی مدینه باید در حکمت نظری و عملی اشتراکهایی داشته باشند تا انسجام درونی مدینه محفوظ بماند و تمام شهروندان بتوانند در جهت سعادت حقیقی گام بردارند."