خلاصه ماشینی:
"نقد فرهنگ سیاسی سنتی در دوره نخست فعالیت (1276-1307 ق) تا پیش از تدارک انقلاب مشروطیت،اندیشه سیاسی سنتی هرگز به نظریه مشروطیت قدرت،یعنی تحت نظارت قرار دادن نظام سیاسی از سوی مردم،دست نیافت،در چارچوب حکومت استبدادی نیز این حکومت بر محور«آمریت مطلق و خودکامانه سرور مستبد/فرمانبرداری مطلق تمام آحاد مردم»فرهنگ سیاسی متناسب با خود را بر جامع مستولی میکرد.
ملکم خان در سراسر این دوره این ویژگی حکومت استبدادی- یعنی خودکامگی-و فرهنگ سیاسی منبعث از آن،یعنی فرهنگ سیاسی رنگ گرفته از تملق،نوکر صفتی،ریاکاری،نان به نرخ روز خوردن کارگزاران استبداد را گاه مستقیم و گاه غیر مستقیم مورد انتقاد قرار میدهد.
به طور مثال در تعارض با این هنجار فرهنگ سیاسی که چشم امید ایرانیان برای رفع همه نابسامانیهایشان شاه بود،مینویسد:«همان که جریده قانون فریاد میکند خلق ایران یعنی ما خودمان باید در فکر کار خودمان باشیم»(همان،شماره 7).
میتوان تاکید کرد که هرچند ملکم خان در این دوره فعالیتش نظریهپرداز حکومت مشروطه پارلمانی متناسب با وضعیت خاص ایران شد و نیز فرهنگ سیاسی نوینی را-عمدتا بر محور«مرام آدمیت»-ساخته و پرداخته کرد،اما بهویژه در قانون میکوشید تا مردم را به مقابله با حکومت قاجاریان برانگیزد.
در این دوره هرچند او دیگر مبارزه با رژیم را پیش نمیبرد،اما رویکرد فرهنگی-سیاسی اوب ه وضعیت موجود به ویژه از منظر فرهنگ سیاسی،متاثر از روندی بود که در دوره نوسازی سیاسی از پایین دنبال میکرد، بهطور مثال،در نقد فرهنگ سیاسی حکومت استبدادی از قول ناصر الدین شاه مینویسد:«هروقت بخواهم میتوانم از یک چوب یک صدر اعظم بتراشم»(همان،شماره 38)."