خلاصه ماشینی:
"تاریخ سیاسی را باید بن مایهء پیشینهشناسی دانست و نگاه اصلی را در بازکاوی علتها و معلولها-که مهمترین و چه بسا سختترین بخش از کار تاریخنگاری است-به این حوزه دوخت.
اگر بتوانیم این تغییر و تبدل را دورهبندی کنیم،باید بگوییم که در دوره ظهور استعمار که مناسبات سیاسی سرانگشتان تازه واردی را تجربه کرد،سرعت در هم تنیدگی امور سیاسی بیش از پیش نمایان گردید،تا جایی که در عصر اطلاعات و وفور دانستنیها،شمار لایههای ابهام-کشیده شده روی چهرهها و جریانها-بیش از دورههای پیشین رخ نمود.
با اینکه مختصات فردی یک مورخ او را از درآمیختن به آنچه که روزمرگی سیاسی یا سیاستزدگی گفته میشود بازمیدارد،اما رسیدن به آن مختصات نیازمند مشق و تمرین و تن دادن به ریاضتهای شناخته شده در این علم است.
برخورداری از استقلال سیاسی و روی نگرداندن هر از گاه به گرایشها و سلیقهها برای مورخ امتیاز کوچکی نیست،اما این خصیصه هم با دانش سیاسی فاصله بسیاری دارد و احراز آن کمکی به دریافت مناسبات و کشاکشهای موجود در رخدادهای تاریخی نمیکند."