خلاصه ماشینی:
"حاصل گفتار نتیجه این بحث با ذکر چند مقدمه روشنمیشود: اول آنکه غوغای مغالطه کاران و سوفسطائیانکه منکران حق و حقیقت و مثبتان نادانی وشقاوت بوده و به کمک زبان گویا،جوانانمستعد را به دام خویش انداخته و هر حقی رادر نظرشان ناحق و هر باطلی را حق مینمودند،در زمان ارسطو هنوز به کلی از بین نرفته وریشهکن نشده بود و با آنکه استاد ارسطو،افلاطون و استاد او،سقراط در مقابله با اینطایفه زحمتها کشیده و رنجها دیده بودند،لکن موفق نشده بودند که آثار آنها را به کلی محوو نابود نمایند،یا حداقل بیاعتبار سازند و اینهمه خود،انگیزه مهمی برای ارسطو در تدوینمنطق ایجاد میکرد.
(25) با توجه به این مقدمات،تنها انگیزه ارسطو-در تألیف منطق،مقابله با سفسطه کاران ومغالطه بازان نبوده و اگر چنین بود،میبایستخیلی قبل از تأسیس لیسه،در زمان شاگردیافلاطون یا لااقل در سه سالی که بین مرگافلاطون و استادی اسکندر در کنج خانه نشسته یااین سو و آن سو پرسه میزد،چنینکاری رامیکرد،در حالی که میبینیم خیلی بعد یعنیزمانی که اسکندر بزرگ شده و شاید بعد ازفتحهای اوست که ارسطو،آن هم به امراسکندر،شروع به این کار میکند!
منطق ارسطویی در فرهنگ اسلامی در حالی که کار ارسطو در حوزه منطقه،دانشمندان مسلمان را شیفته خود کرده بود و بسیاریاز آنها او را اول و آخر این علم می دانستند،ولی این مانع از ابداعات آنها در این حوزه نشد.
فارابی در کتاب{/«الجمع بین رأییالحکیمین»/}به مسأله دیدن از دیدگاه ارسطومیپردازد و میگوید:ارسطو معتقد است،دیدتندر اثر انفعال چشم حاصل میشود(54)وی سپسبه نظریه افلاطون در این باب اشاره میکند کهدیدن را نتیجه خروج چیزی از چشم و برخوردآن با شئ مبصر میداند."