خلاصه ماشینی:
"شرفنامه: {Sشب از روز درخشنده چون گوی برد#چراغی بیفروخت شمعی بمرد(20)S}مثنوی: {Sخلق جویان را چراغی گشته بود#پیش آن شمعی که مه را میفزود(41)S}خسرو و شیرین: {Sچراغی کاو شبم را برفروزد#به از شمعی که رختم را بسوزد(42)S}شرفنامه: {Sهمیدون در این چشم روشن چراغ#ابوبکر شمع است و عثمان چراغ(43)S}مخزن الاسرار: {Sمحرم این پرده زنگی نورد#کیست در این پرده زنگار خوردS}{Sصبح که پروانگی آموختست#خوشتر از این شمع نیفروختستS}{Sکوش کزان شمع به داغی رسی#تا چون نظامی به چراغی رسی(44)S} حافظ: {Sشب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن#مگر آنکه شمع رویت به رهم چراغ دارد(45)S}حافظ: {Sچراغ روی تو را شمع گشت پروانه#مرا زحال تو با حال خویش پروا،نه(46)S}خواجو: {Sگرچراغ دل ما از نفس سرد بمرد#شمع این طارم نه پنجره پروانه ماست(47)S}* {Sبه جام باده چراغ دلم منور کن#که شمع شادیم از تندباد غم بنشست(48)S}او حدی مراغهای: {Sعجب مدار که پیشت چراغ را بنشانم#که شمع نیز در آن شب نشسته به که تو خیزیS}سعدی: {Sشمع برکردی چراغت بازنامد در نظر#گل فرادست آمدت مهر از کیا برداشتی(49)S}سعدی: {Sشمع فلک با هزار مشعل انجم#پیش وجودت چراغ با نشستست(50)S}{Sاول چراغ بودی آهسته شمع گشتی#آسان فراگرفتم در خرمن او فتادی(51)S}خاقانی،دل چراغ را سیاه تصویر کرده: {Sاز درون سوتیرگی داری و بیرون سو صفا#آتشین داری زبان زان دل سیاهی چون چراغ(52)S}صائب: {Sبه زلف او،جدا از چشم روزنخانهای دارم#که کار شمع کافوری کند دود چراغ آنجا(53)S}سیف: {Sشعر خود نزدیک او آگه نهای،ای زنده دل#کز چراغ مرده پیش شمع روغن میبریS}خسرو شیرین: {Sنگه دارم به چندین اوستادی#چراغی را در این طوفان بادیS}{Sزهر گشور که برخیزد چراغی#دهندش روغنی از هر دماغیS}{Sگر اینجا عنبرین شمعی دهد نور#زباد سردش افشانند کافور(54)S}خواجو: {Sخادم عیشخانه کو تا بکشد چراغ را#زانک زبانه میکشد شمع زمردین لگن(55)S}{Sفرخی در«بر تخت نشستن محمد بن محمود»#قصیدهای دارد که در آن«محمد»را چونS}«شمع»و«محمود»را چون«چراغ»میداند:قوت رفتن ملک به میر سپردلشکر خویش و بنده و آزادگفت بر تخت ملک بنشینتا به نام تو نام من ماناد..."