خلاصه ماشینی:
"این نوع مذاکره سبب افزایش درک طرفین از اهداف و نیتهای یکدیگر میگردد و نهتنها،مشکل فعلی آنها حل میشود که این سعهء صدر را در فرد پرورش میدهد تا درمورد اشکالاتی که قبلا وجود داشته و ذهن او را درگیر کرده است و هم چنین برای مسائل آتی نیز تبیینهای احتمال دیگری را در نظر بگیرد و صرفا علتی را که خودش تصور میکند درست است،به عنوان تنها علت تلقی نکند.
بنابراین باید به نتایج احتمالی دیگری که میتواند بهعنوان پیامد منطقی این نوع رفتار محسوب گردد نیز بیندیشد،مثلا خود را در برابر این سؤال قرار دهد که:«آیا تسلیم بدون قید و شرط و رفتار منفعلانه میتواند مرا نزد شوهرم همسری جذاب سازد؟آیا در این صورت من در نزد او ارزش دوست داشته شدن خواهم داشت؟» علاوهبر این،سعیده باید در این مسیر تا آنجا که ممکن است تصویرسازی کرده،خود را بهجای شوهرش قرار دهد (هرچند که متأسفانه در این قیاسها چون ما اغلب از منظر خودمان به مسئله نگاه میکنیم،احتمال به خطا رفتن نیز وجود دارد)و بهطور کلی این نکته را مورد بررسی قرار دهد که آیا پیامد منطقی چنین رفتاری جذابتر شدن خواهد بود؟ این شیوه اگر بیغرضانه بررسی شود میتواند شواهدی بهدست دهد مبنیبر اینکه انتظار موردنظر،نتیجهء طبیعی نوع روابط بین آنها نبوده است.
(در مثال حسن و محبوبه:آیا واقعا مواردی نبوده است که محبوبه از خواستها نیازهای خودش بهخاطر شرایط کاری حسن بگذرد؟) منطق زیرساز معیارهای خود را مورد تحلیل قرار دهید؛بازنگری منطقی و درنتیجه تعدیل معیارهای مطلق و جایگزین کردن آنها با معیارهایی که اختلاف و تضاد را به حد اقل برساند(بهطور مثال جایگزین کردن معیار مطلق:«یک شوهر لایق سعی در برطرف نمودن نیازهای همسرش میکند."