چکیده:
پدیده جهانی شدن یکی از بحثانگیزترین موضوعات فراروی کشورها در عصر کنونی است که
درمورد آن اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد و بررسی آثار و پیامدهای گسترده این
فرآیند بر ابعاد مختلف حیات انسانی ازجمله آثار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی
آن توجه خاص اندیشمندان، سیاستمداران، اقتصاددانان و متولیان فرهنگی جهان را به خود
جلب کرده است. این بررسیها، قبل از همه نیازمنـد کمیکردن این پدیده و ساخت و به
کارگیری شاخصهای مناسب برای اندازهگیری آن میباشد. در این مقاله برآنیم که
شاخصهای مختلف جهانی شدن را که در ادبیات اقتصادی تجربی کاربرد دارد، معرفی
نماییم. در بخش اول به مقدمه و طرح موضوع پرداخته و در بخشهای دوم و سوم به ترتیب
شاخصهای ترکیبی و غیرترکیبی جهانی شدن ارائه خواهد گردید. در بخش پایانی، فرآیند
جهانی شدن را در آیینه شاخصها نظارهگر خواهیم بود.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به تعاریف پیشگفته، جهانی شدن اقتصاد را میتوان فرآیندی در نظر گرفت که در آن مرزهای اقتصادی میان کشورها هر روز کمرنگتر میشود و تحرک روزافزون منابع، تکنولوژی، کالا، خدمات، سرمایه و حتی نیروی انسانی در ماوراء مرزها، آسانتر صورت میگیرد و در نتیجه به افزایش تولید و مصرف در کشورها میانجامد[17] و نهایتا تعریف ذیل را میتوان تعریفی نسبتا جامع و رسا از جهانیشدن اقتصاد در نظر گرفت: «جهانی شدن اقتصاد، فرآیند ادغام اقتصادهای ملی در یک اقتصاد فراگیر جهانی است که در آن عوامل تولید (نیـروی کـار و سـرمایه)، تکنولوژی و اطلاعات، آزادانه از مرزهای جغرافیایی عبور میکند و محصولات تولیدی (اعم از کالاها و خدمات) نیز آزادانه به بازارهای کشورهای مختلف وارد میشود.
شاخصهای پیامدی این شاخصها معیارهای غیر مستقیم اندازهگیری "باز بودن تجاری" هستند و بهطور گسترده در ادبیات تجربی مورد استفاده قرارگرفته و میگیرند و به طور ضمنی تمامی انواع اختلالات تجاری را شامل شده و اطلاعات و آمار آنها نیز راحتتر در دسترس میباشد از مهمترین شاخصهای این گروه به موارد ذیل میتوان اشاره نمود : 1 ) شاخصهای نسبت نفوذ واردات[48]: این شاخصها محدودیتهای برسر راه واردات را در نظـر میگیرند و به دو صورت میباشند: الف) نسبت واردات بـه تولید ناخالص داخلی (M/GDP) و ب) نسبت واردات کالاهای مصرفی به مصرف کل (CM/C)."