چکیده:
موضوع ارتباط بين اديان، غالباً مهم و مطلوب تلقي مي شود. هر جامعه اي كه از گروه هاي مذهبي مختلف تشكيل شده است، بايد قواعدي براي همكاري وضع كند كه مانع از تفرقه مذهبي گردد. اما در اين نوع ارتباط بين اديان، مشكلاتي نيز وجود دارد؛ اگر كسي به حقيقت يك موضع خاص ايمان داشته باشد، بررسي جدي اينكه آيا آن موضع واقعاً درست است يا نه، مشكل است. با اين حال ايدئولوژي ليبراليسم مبتني بر جريان آزاد ايده ها و آمادگي پيوسته فرد براي بررسي موضع ديني اش مي باشد.
ارتباط بين ادياني را ميتوان نه به معناي چالش با عقايد ديگران، بلكه صرفاً به عنوان تبادل ايده ها و نظر ها تلقي كرد. مقاله حاضر در صدد پرداختن به اين مسئله نظري و ربط دادن آن به داده هاي عملي برگرفته از كار بنياد ابن ميمون است كه در لندن جهت گسترش ارتباط بين مسلمانان و يهوديان فعاليت مي كند.
خلاصه ماشینی:
"دلایل متعددی برای این امر وجوددارد؛ نخست ، به نظر مرسد بسیاری از تعارضات ، مربوط به دین است و اگر جوامع مختلف بادیدگاهای دینی متعددی آشنا شوند، چه بسا اجتناب از تعارض آسان تر خواهد بود؛ دلیل دیگر اینکه بسیاری از جوامع به صورت چندفرهنگی درآمده اند ودر چنین محیطی افزایش تفاهم اهمیت دارد.
درهرگفت وگویی از این قبیل ، نباید توجه چندانی به مسئله حق بودن در بحث دینی داشت ؛ یعنی اگر یک دین اصولی دارد که مخالف اصول دین دیگر است ـکه اغلب چنین است ـ این امر مشکلی در ایجاد ارتباط به وجود نمآورد، چون کسی از «حق بودن » نظر خویش سخن نمی گوید بلکه فقط نظر خود را بیان می کند.
چنان که مشهور است ،قرآن در مورد مریم ، مادر عیسی ، بیش از عهد جدید حرف برای گفتن دارد، اما آیا این امر باعث می شود که مسلمانان و مسیحیان در مورد ماهیت مریم اتفاق نظرداشته باشند؟ این می تواند حوزة ثمربخشی برای بحث و گفت وگوی دوجانبه باشد، اما نبایدفرض کنیم که اصولی کاملا مورد توافق ، حتی دردرون یک دین خاص وجوددارد.
یکی از ویژگ های گفت وگوی بین دینی که ممکن است کسی را که به لیبرالیسم بدبین است ، ناراحت کند، این است که به نظر می رسد در پیش فرض لیبرالیسم ، اصلا هیچ دیدگاه ثابتی در مورد حقیقت وجود ندارد؛ یعنی ،فرض می گیرد که هیچ یک از نظرات مذهبی حق نیستند، بنابراین استدلال در مورد دین مانند استدلال در مورد رنگ یا تیم فوتبال مورد علاقۀ فرد است ."