چکیده:
هر انسان از طريق وراثت، صفات و خصوصيات ارثي را از نسل هاي پيشين خود به ارث مي برد.آنچه مسلم است عوامل وراثتي به طور جبري از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود. عوامل محيطي و تعليم و تربيت هم تحت اختيار ما نيست و ما به خواست خود در شهر و كشوري خاص به دنيا نيامده يا همسايگان و مدرسه خود را انتخاب نكرده ايم، حتي اگر تصور نمائيم كه در تغيير محل زندگي و يا محل كار خود اختيار داريم، اما عملاً انتخاب هايي كرده ايم كه ناشي از طرز تفكر از پيش شكل گرفته ما بوده است. يكي از اهداف اصلي حقوق بشر مي بايست از بين بردن تفاوت هاي جبري ميان افراد و در نتيجه رفع تبعيض، تمايز، نابرابري و بي عدالتي ميان انسان ها باشد. اجراي نسل اول و دوم حقوق بشر مي تواند باعث كاهش عوامل جبري محيطي گردد. اما در رابطه با بررسي و رفع نابرابري ها و بي عدالتي هاي وراثتي، تاكنون از سوي مجامع حقوق بشري تلاش چشمگيري صورت نپذيرفته است.
خلاصه ماشینی:
"باتوجه به مطالب گذشته ، این سوال مطرح مگردد که اگرانسان در پندار، گفتار و رفتار خود مجبور (بدون اختیار) است ، پس نقش حقوق بشر درتضمین آزادی ها وحقوق انسان چه می باشد؟ آیا اصولا آزادی برای انسان مجبور معنا دارد؟ برای پاسخ به سوالاتی از این قبیل ، باید عوامل مؤثر بر شک گیری شخصیت انسان یا به تعبیر دیگر عوامل ایجاد کننده شباهت ها و تفاوت ها، میان انسان های مختلف بررسی شده و جبری یا ارادی بودن این عوامل توضیح داده شود؛ پس از آن میتوان نقش حقوق بشر در یاری رساندن به انسان ها و همچنین ظرفیت ها و توانائی های آن را در کاهش هر چه بیشتر آثار عوامل جبری بر زندگی انسان روشن نمود.
با توجه به مطالب ذکرشده ، حقوق بشر با این سوال جدی مواجه خواهد بود: با توجه به تمایزها و تفاوت های ژنتیکی تعیین کننده و تأثیرگذار میان افراد مختلف ، می توان همه انسان ها را برابر دانست و با آنها یکسان برخورد نمود؟ برای پاسخ به این سوال دو نظریه متفاوت می توان ارائه نمود: رویکرد اول : اگر همه انسان ها دارای بهترین صفات گردند و همگی در یک سطح قرارگرفته و دارای صفات مطلوب و برترشوند، در این صورت ، نظم خودانگیختۀ جامعه از بین خواهد رفت ."