چکیده:
انسان ابتدايي به علت عدم شناخت پديدارها معتقد به نظام اعتقادي و مناسكي بود كه هدف از رعايت آن حفظ نظام دنيوي و معيشتي بود. تقدم عقيده بر وجود جوهر اين نظام اعتقادي (جهان بيني اسطوره اي) بود كه درآن وجود فرد و رعايت حقوق او تابعي از نظام اعتقادي حاكم است. اديان مصادف با زماني از زندگي اجتماعي انسان است كه او به درك قانون عليت نايل شد و فهميد كه زندگي اقتصادي او تابع اراده خدايان متعدد نيست و اساس و غايت دين، نه اداره دنيا بلكه انسان سازي است. اديان در اداره جامعه قائل به حاكميت عقل شدند. درك علت پديدارها و عدم انتساب آن به روح ها و خدايان متعدد، آزادي انسان و حاكميت او را بر سرنوشت خود موجب شد و زمينه تقدم وجود بر عقيده را فراهم نمود. بدين علت و هم به علت حاكميت اخلاق در اديان به درستي بايد اديان را حامي حقوق انسان دانست.
خلاصه ماشینی:
از این نظر یکی از تئوری های موجه ساز حقوق بشر، نظریه کانت در فلسفه اخلاق است که مطابق آن باید انسانیت هر انسان را به عنوان یک غایت در نظر بگیریم و هرگز ازآن به عنوان وسیله برای اهداف دیگران استفاده نکنیم (همان : ١٨٠و ملکیان ، ١٣٧٩: ١٦٠).
اما موضوع مهم آن است که تافراهم نشدن مقدمات و زمینه های اجتماعی ، پذیرش ایده مبنایی حقوق بشرـ پذیرش فاعلیت و برابری انسان هاـ ملازم با پذیرش کلیه نتایج و الزامات آن در یک نظام حقوقی نمی باشد؛ زیرا همان طوری که گفته شد، نظام حقوقی در هر جامعه ، تابعی است از گفتمان های حاکم برآن .
از این رو ادیان ابتدایی و خدایان آنها متعلق به قوم وقبیله خاص بود(کاسیرر، ١٣٧٨: ٣٠٣) و از این رو اخلاق نیز از مرزهای قوم وقبیله فراتر نم رفت و ضرورت های اقتصادی و اجتماعی قوم وقبیله ، منشأآن قلمداد می شد(ویل دورانت ، همان : ٨٥).
تأثیر گفتمان جدید را بر نظام عبادت و پرستش نیز می توان مشاهده نمود؛ به این معنا که اگردر جهان بینی اسطوره ای من جادویی با انجام اوراد، سحر و جادو قادر به به زیر کشیدن ماه فرض می شد همان : ٣٢٦) در مرحله میانی شناخت محدودیت های بشریـ تعدد خدایان ـ سبب مگردد که انسان ، الهیت راقدرتی برتر از خود تلقی نماید که نمی توان اورا با وسایل جادویی ناگزیر به انجام کاری کرد؛ بلکه با خواندن دعا و انجام قربانی باید خشم اورافرو نشاندو نظر اورا با خود مساعد کرد(همان : ٣٣٤) امادر مرحله نهایی با درک قوانین طبیعت ، تحولاتی حادث می شود از جمله اینکه ، شکل دیوآسا از روح به تدریج جایش را به مفهوم معنوی تر از روح می سپارد.