خلاصه ماشینی:
"پس همانطور که ممکن نیست از برای یک شئ معین، دو هویت باشد، نیز ممکن نیست برای آن، دو وجود باشد و دو عدم و بنابراین اعاده معدوم بعینه محال است، زیرا اگر معاد شود، یا آن است که وجود معاد، عین وجود مبتدا میباشد و یا آنکه غیر از آن است.
وجه سوم، از وجوهی که برای اثبات امتناع اعاده معدوم به آن متمسک گشتهاند، این است که اگر اعاده معدوم بعینه ممکن باشد، به این معنی که عین شئ معدوم با جمیع مشخصات خارجیه که داشته بعد از معدوم بودن، ثانیا موجود گردد، مستلزم آن است که ممکن باشد فرد دیگری مماثل ابعاد در جمیع وجوه موجود شود، زیرا«حکم الامثال فیما یجوز و ما لا یجوز واحد»و وجود چنین فردی به این گونه محال است، زیرا وجود مثلی با این خصوصیات مستلزم آن است که متشخص باشند، دو شئ با تشخص واحد، و یک تشخص مشترک باشد بین آن دو شئ موجود.
وجه پنجم، که برای اثبات امکان اعاده معدوم اقامه شده، وجهی است اقناعی و بیان آن چنین است:هر شیئی که دلیلی بر امتناع وجوب وجود آن قائم نیست، آنرا ممکن باید محسوب داشت، چنانکه شیخ الرئیس ابو علی سینا گفته است «کلما قرع سمعک من العجائب فذره فی بقعة الامکان حتی یذدک عنه قاطع البرهان»جواب به این دلیل آن است که اولا، چون دلیل قاطع بر امتناع اعاده معدوم قائم است، آن موضوعا از این قاعده خارج است و ثانیا اصل در مواردی ممکن است جاری باشد، که اثر عملی داشته باشد نه در موردی که تنها اعتقاد در آن مدخلیت دارد."