خلاصه ماشینی:
"حال که به تاریخ اشاره شد، باید اضافه کرد که این کتاب هم، مثل بسیاری از کتب تاریخ، سرگذشت شاهان و احوال آنهاست و در آن، از مردم و تاریخ آنان ذکری نشده، جز در مواردی معدود که آنهم در طرح کلی کار، یعنی همان شاه نامه نویسی گنجیده است.
توران با جمله پهلوانان در کار فرو ماندند که بنگر تا چه مردی است این(سمک)که شاهی چون فرخ روز و مردی چون عدنان وزیر که جهان در زیر قلم اوست جواب سخن رسول از وی میخواهند، سبب آنکه آنچه مراد وی باشد بگوید.
(ص 323) سمک با هفتاد سال سن، چنانکه از خلال این سطور پیداست مرد شماره یک حکومت و به قولی تئوریسین نظام است، در عین حال چهرهای است که به کار نظری بسنده نمیکند، بلکه در مراحل و صحنههای مختلف در اردوی خود یا دشمن، حضور دارد و مجری بسیاری از طرحها و نقشههایش خود اوست.
اما در جلد پنجم که زندگی او را به سر میرساند، همچنانکه او را در زندگی از هر آدمی بهتر و برتر داشته است، برای او مرگی به خوارترین و فجیعترین وضع طرح میکند که پس از شکست خوردن، آوارگی، مذلت، اسارت، ذلیلانه در دست شاه دشمن افتادن، سر به زیر شدن و گریستن و استغاثه و استرحام از خصم واقع میشود: 1-چون قابوس و کرینوس مصاف کردند و لشگر خورشید شاه را تاراج دادند و به هزیمت کردند، خورشید شاه ناپدید گشته بود(ص 170) 2-خورشید شاه(پس از هزیمت، یکه و تنها)در زیر آن درخت خفته، تشنه و گرسنه.
فرخ روز میگفت ای عالم افروز چگونه ساکت باشم که مرا پشت و پناه بود، همه امید من به وی بود، پادشاهی و کام من او بود، مرا این گریه بر خود است که بیکس و عاجزم."