چکیده:
هدف ازپژوهش حاضربررسی رویکرد فرایند محوری وپاسخ به سوال: ایا فلسفه برای کودکان به مثابه فرایند برخوداگاهی دانش اموزان پایه ششم تاثیر معناداری دارد؟است.بدین منظورپس ازمعرفی رویکردهای فلسفه برای کودکان وتوضیح رویکردهای فرایندمحوری, بااستفاده ازنمونه گیری خوشه ای دوگروه کنترل وازمایش تعیین و پیش ازمون اجرا وبا گذشت ده هفته وبرگزاری داستانهای فلسفی درکلاس تفکر وپژوهش مجددا پس ازمون اجراشد.از دستاوردهای این پژوهش این شدکه فلسفه برای کودکان به مثابه فرایند می تواند خویشتن شناسی دانش اموزان پایه ششم راتقویت وتحکیم بخشد ودر نهایت انان را در مسیر خداشناسی بعنوان هدف تعالی افرینش سوق دهد.
خلاصه ماشینی:
"در نیمه دوم قرن بیستم لیپمن با طرح برنامه فلسفه برای کودکان تلاش نمود، بر نارسایی های نظام آموزشی مبتنی بر محفوظات، فائق آید، وی که در مواجهه با دانشجویانش دریافت توانایی استدلال، قدرت تمیز و داوری در آن ها توسعه نیافته است، همچنین معتقد بود که آموزش تفکر باید در دوران کودکی صورت می گرفت، بنابراین لازم است تا کودکان در سالهای اولیه مدرسه چگونه فکر کردن را بیاموزند.
پس از ارایه ی مقدمه ای اجمالی,اکنون سوالی اساسی پژوهش حاضر اینست که ایا : فلسفه برای کودکان(فلسفه به مثابه فرایند)می تواند موجب افزایش خود اگاهی دانش اموزان پایه ی ششم ابتدایی شود؟بدین منظور مبتنی بر رویکرد مذکور گروهی از دانش آموزان پسر پایه ششم در درس تفکروپژوهش مورد آموزش قرار گرفتند و نتایج کار آنها با گروه کنترل که با برنامه مرسوم آموزش دیده اند مقایسه شد.
سپس پس از گذشت زمانی حدود11هفته همان ازمون بدون تغییردر سوالات انجام شد که باتجزیه و تحلیل اماری نمرات ازمون توسط نرم افزار به تغییرات حاصل ازانجام روش مذکور پی برده شد ومشخص شد که و معناداری فرضیه اصلی مورد نظر محقق گردید که فلسفه برای کودکان به مثابه ی فرایند برخویشتن شناسی دانش اموزان پایه ی ششم تاثیر معناداری دارد.
نتیجه گیری دربحث وتفسیر نتایج بدست امده واذعان این مطلب که استفاده ازفلسفه برای کودکان به مثابه ی فرایند برخویشتن شناسی دانش اموزان پایه ی ششم منطقه جلگه رخ تاثیر معناداری دارد باید گفت که: مفهوم فلسفه میتواند در معنای رشته یا چارچوبی از دانش باشد و یا در معنای فلسفیدن، که آموزش برای تفکر را مورد تأکید قرار میدهد، فرایند تفکر, هر چیزی حتی خود تفکر را نیز میتواند در برگیرد."