چکیده:
یکی ازعلومی که دردامن فرهنگ اسلامی زاده شده وتکامل پیداکردعلم عرفان می باشد،وبرمحور جهان بینی وحدت وجود است .که ابوسعیدابی الخیر ازبزرگترین آموزگاران نیکی وآزاداندیشی درعرفان اسلامی محسوب می شود،اوعارفی خوش زبان وشیرین بیان وشکسته نفس ومهربان بود،که در تعالیم خویش با محور قرار دادن تعالیم دینی و الهی و الگوقرار دادن رسول خدا (ص ) و با گرایش عارفانه و عاشقانه تصایری زیبا،ازرفتار انسانی را در مواجه با جامعه ،مردم ومریدانش به نمایش می گذارد،به گونه ای که منشاء تحولات اساسی نیز درعرفان اسلامی می شود. اهمیت وتاثیر ابوسعید در عرفان اسلامی بیشتر به خاطر ابعاد عرفان عملی اوست .ومراحلی رادرعمل نشان داده وبیان داشته که یک سالک درطریق حق ازمقامات واحوال برای تعالی معنوی باید بگذراندتا به حق واصل شود،هدف پژوهش حاضر سیری برجایگاه ونقش ابوسعیدابوالخیردر عرفان عملی می باشد. پژوهش از نوع نظری و روش آن توصیفی استنادی که برای جمع آوری اطلاعات لازم از روش کتابخانه ای و آثار و کتب مکتوب ، مستندمرتبط و صحیح استفاده شده است ، یافته ها حاکی است ازآن است ،که ابوسعیدابوالخیرعارفی روشن اندیش والهام بخش می باشد،که درعرفان باوارستگی تمام به بنیانگذاری عرفانی وارسته وبایسته اهتمام عملی ورزیده است .به گونه ای که این تاثیرعملی افکار واقوال ابوسعیددر طی سده های گذشته همواره درمیان اهل عرفان ودر ادبیات عرفانی ایران مشهور بوده است .ونیز روشن ترین خصیصه های ابوسعید هماهنگی آن با زندگی است . چنانچه که می توان گفت اوبا عرفان زندگی نمی کرده ، بلکه عرفان جوهراو بوده وبه تعبیر دیگر عرفانی می زیسته است وآن را تجربه کردنی می دانسته نه وصف کردنی. به همین جهت اورا باید از موسسین وبنیان گذاران تعلیم وتربیت خانقاهی نیز محسوب داشت ، زیرا که عرفان وتصوف ابوسعید صبغه عملی دارد، یعنی همان شیوه ای که امروزه درعرفان عملی ازآن به عنوان روش الگو سازی یاد می شود.
خلاصه ماشینی:
"بهرحال ابوسعید در آثار و سخنان خود مشرب و نظام اخلاقی و عرفانی خاص خود را ارائه می کند، که مبتنی بر عشق و وحدت و جوانمردی و حاوی نکات بسیاری است ،که موجبات سعادت ورستگاری انسان را فراهم می آورد که درتعالی روحی ومعنوی نقش اساسی دارند٬ ونیزدرزندگی وسخنان ابوسعید مورد تأکید قرار گرفته که ابوسعید به آنها معتقد بوده و اصولی را که دراین باره بیان داشته است .
با وجود این روح عرفان طلب ابوسعید که از کودکی ونوجوانی با مایه های عرفانی وباسخنان پیرانی چون ابوالقاسم بشریاسین آشنایی یافته بود ونیز فضای عارفانه سرخس با داشتن پیرانی چون لقمان وابوالفضل سرخسی اورا از عالم فقه وفقاهت و روایت اهل مدرسه دور کرد واز مجلس فقه سرخسی به خانقاه پیرسرخسی کشانید)جامی،١٣٦٩).
که اورا باید از موسسین وبنیانگذاران تعلیم وتربیت خانقاهی محسوب داشت ، زیرا که او مریدان وشاگردان بسیاری را از این طریق تربیت نموده و پذیرای عامه مردم در خانقاه خود بود ، و اصول وقواعد وروش هایی را در این زمینه وضع نمود ،دیگراین که عرفان وتصوف ابوسعید صبغه عملی دارد، همان شیوه ای که از آن بعنوان روش الگو سازی یاد می شود به این صورت که ابوسعید پیش از انکه آموزه های عرفانی را به صورت شفاهی وتئوری بیان کند خود در عمل ودر مواجهه با موقعیت ها ومردم بدان ها می پرداخت واندیشه های عرفانی خود را به صورت عملی به دیگران می آموخت ."