چکیده:
در کشورهایی که دموکراسی حاکم است ملت برای تعیین تکلیف وضعیت خود نظرات خود را ابراز می کنند؛ در واقع دخالت ملت در نظام حقوقی وسیاسی خود امری طبیعی است اما اینکه ملت در چه مسائلی و تا چه حدی حق دخالت دارند بسته به موقعیت آن کشور و قانون اساسی آن کشور دارد. برگزاری انتخابات مختلف در کشورهایی که دموکراسی دارند همیشه صورت می گیرد. اینکه در جریان هر انتخاباتی چه افرادی می توانند شرکت کنند، انتخاب شوند و یا انتخاب کنند موضوع حقوقی عمومی است . اما در بحث انتخاب کنندگان افراد باید آرای خود را در صندوق های رای قرار دهند . اینکه در هر نظامی به رای چگونه نگاه می کنند آیا آن را یک حق تلقی می کنند که در این صورت ممکن است افراد از حق خود بگذرند و یا اینکه تکلیف است و باید در انتخابات شرکت کنند در کشورهای مختلف به روش های مختلف با این قضیه برخورد می کنند در این نگارش ما به دنبال سیر تکاملی رای و چگونگی و چرائی برخوردهای مختلف توسط نظام ها و کشورهای مختلف با این نهاد حقوقی هستیم.
خلاصه ماشینی:
"اما به مرور حکام با در دست گرفتن قدرت و نفوذ بر مردم به مرور شیوۀ انتخابات را تغییر می دادند به گونه ای که منافع خود را تأمین کنند و انتخاب کنندگان آنها را مورد انتخاب خود قرار دهند، این شد که به مرور آنها با پاشیدن لعاب حقوقی بر اعمال و کردار خودشان و توجیه کردن رفتار خود اذهان عمومی و رأی دهندگان را بیشتر به پای صندوق های رأی هدایت می کرده اندتا اعمال و کردار آنها در درجۀ اول حقوقی و سپس قانونی نمو پیدا کنند و جای هیچ نقد وانتقادی را برای خود برجای نگذارند، اما به مرور افراد عادی نیز شعورسیاسی آنها گسترش یافت تا جائیکه به مقابله برخواستند و از آنجا که مقابله فرمانبرداران با فرمانروایان از بدو تاریخ و همیشه بسیار سخت بود و در واقع یک جنگ نابرابر بود باز هم مانند اکثر مواقع فرمانروایان حاکم می شده اند و به مرور فرمانبرداران به این نتیجه رسیده اند که از آنجا که انتظارات آنها منجربه نتیجه نمی شود با عدم حضور خود در انتخابات و از بین بردن حق خود به گونه ای اعتصاب کنند و این شد که به مرور نظریه ای به وجود آمد که رأی دادن یک تکلیف نیست ، حق است و فرد می تواند از آن اعراض کند."