چکیده:
دين زرتشت، از جمله ادياني است که پيروان آن خود را در زمره اديان توحيدي به شمار مي آورند. بر اساس باورهاي زرتشتيان، روح انسان با مرگ از بين نرفته، به حيات خود ادامه مي دهد. مرگ در نگاه ايشان، جدايي روح از تن بوده و آن را به منزلة انتقال به عالم ديگر دانسته اند. آنچه موجب تمايز دين زرتشت از ساير اديان توحيدي شده، نگاه آنان به چيستي مرگ است. در نظر آنان، مرگ از جمله شرور در عالم بوده که خالق و پديدآورنده آن اهريمن است، و اهورامزدا به طور مستقيم در ايجاد آن دخالتي ندارد. مرگ بر موجودات عالم تحميل شده، وظيفه مؤمن زرتشتي اين است که با مرگ و ساير اموري که در نظر آنان شرّ است، به مقابله و مبارزه بپردازد. اين مقاله، با نگاه توصيفي ـ تحليلي و بر اساس متون اوستايي، پهلوي و مستندات زرتشت پژوهان نگاشته شده است. نويسنده، با فرض توحيدي بودن دين زرتشت، به نقد و بررسي انتساب اين امور به دين اصيل زرتشت پرداخته است
Zoroastrianism is one of the religions the followers of which regard themselves as following a monotheistic religion. According to Zoroastrian doctrines، man’s soul does not annihilate with death; it continues to live. From a Zoroastrian point of view، death means the separation of soul and body and man’s transfer into the other world. What distinguishes Zoroastrianism from other monotheistic religions is this religion’s idea about the quiddity of death. The followers hold that death is one of the evils in the world the creator of which is devil and Ahura Mazda has no direct interference in it. Death is imposed on the world’s creatures and a Zoroastrian believer is duty- bound to fight against it and the other evils. The present descriptive-analytical paper is written based on the Avesta and Pahlavi texts and documentations of Zoroastrian scholars. In the end، assuming the monotheistic nature of Zoroastrianism، the author reviews the attribution of these beliefs to the true religion of Zoroastrianism.
خلاصه ماشینی:
"مؤلف کتاب تاریخ جامع ادیان مینویسد: البته حل مشکل خیر و شر بدین طریق آسان است که بگوییم همه نیکیها از خدا و همه بدیها از دیو است، ولی این مقدمه نتیجهای را متضمن است که باید قهرا اذعان کرد که دیو اگر خالق حقیقی همه شرور است، پس بالضروره او نیز مانند حقتعالی ازلیت باید داشته باشد و قبل از آفرینش موجودات خود به خود وجود داشته باشد و الا لازم میآید که قائل به خلقت شر و بدی به دست خدای خیر و نیکی بشویم (ناس، 1388، ص 471) بنابراین، استناد خالقیت شرور به اهریمن، منافات با توحید ذاتی و توحید در خالقیت دارد.
به نظر میرسد، ازآنجاکه در گاتهای زرتشت، سخنی از حقیقت مرگ و شر بودن آن نیامده است، نمیتوان آن را به زرتشت منتسب کرد؛ یعنی محال است که پیامبری، به فرض که پیامبری زرتشت ثابت شده باشد، چنین سخنانی را گفته باشد که منافات با توحید خداوند و ربوبیت او داشته باشد، بلکه در دورههای پس از زرتشت که نتوانستند مسئله شرور را حل کنند، دست به چنین توجیهی زدهاند.
بنابراین، این گزینه پذیرفتنی است که مطالب منتسب به دین زرتشت درباره مرگ، خالق مرگ و دیو مرگ را باید به دورههای پس از زرتشت استناد داد؛ یعنی در دورههایی که اشخاص نتوانستند شبهه شرور در عالم را حل کنند، به ناچار دست به خالق مستقلی برای شرور به نام اهریمن زدند تا مسئله شر اصطکاک و منافاتی با خیرخواهی و آفریدگاری نیک اهورامزدا نداشته باشد."