چکیده:
بازخواني آثار ادبي با رويكردهاي تازه به پويايي فضاي جامعه ادبي ميانجامد. نقد جامعهشناسي در عرصه ادبيات، به بررسي تاثير متقابل ادبيات و جامعه بر يكديگر ميپردازد و با تحليل اين تاثير و تاثرها، راهي نوين در برابر كساني قرار ميدهد كه دغدغه اصلي ذهن آنها شناخت انسان و جامعه جديد انساني است. نگرش جامعهشناسانه به رمان با رويكرد جامعهشناسي زنان، منظري نسبتاً نوپديد است كه از قابليت وگنجايي چشمگيري براي بحث هاي نوين و جذاب در اين زمينه برخوردار است. نگارندگان از اين نظرگاه و با تكيه بر ديدگاههاي «پيير بورديو»، نظريهپرداز و منتقد فرانسوي، به بررسي رمان خالهبازي از بلقيس سليماني پرداختهاند. سليماني در اين رمان با نگاهي واقعگرايانه و در عين حال انتقادي به مسايل اجتماعي و فرهنگي ايران، خصوصاً وضعيت زنان در دهه شصت و قبل از آن ميپردازد. روش تحقيق اين مقاله، توصيفي - تحليلي و بهرهور از ديدگاه جامعهشناسي بر پايه مكتب انتقادي پيير بورديو است. در رابطه ديالكتيكيِ عامليت و ساختارِ بورديو در كنشِ افراد اين داستان، بيشتر بازتوليد ساختارهاي ثابت فرهنگي وجود دارد؛ اما در پايان رمان، شاهد توليد ساختاري جديد از سوي يكي از شخصيتهاي اصلي آن هستيم. همچنين مفاهيم بازتاب يافته در رمان خالهبازي ناظر بر آن است كه نويسنده آن – خواسته يا ناخواسته - با نگاهي به جامعه در بستر اسطورهاي، تاريخي، پيشامدرن، مدرن و پسامدرن و مقايسه ضمني آن ها با يكديگر، رابطه ديالكتيكي عامليت و ساختار بورديو را تاييد مي كند.
خلاصه ماشینی:
"آزادی عملی که ظاهرا هر یک از شخصیت ها به فراخور موقعیت های مختلف از خـود نشان می دهند؛ مانند مسعود: انتخاب همسر دوم به جای فرزندخوانده ؛ ناهید: ادامة زندگی با حضور سیما و جدا نشدن از مسعود؛ حمیرا: انتخاب مسعود به جای محمود بـه همسـری ، هرگز نمی تواند بیانگر دیدگاه مختارنگر کنشگران بوردیو باشد؛ زیرا در کنار این انتخاب ها و آزادی های صوری و روساختی ، ساختارهای فرهنگی که کنشگران را وادار به انتخاب هـایی جامعه پسند می کند، هم چنان به عنـوان نشـانه ای بـدیهی از دیالکتیـک عاملیـت و سـاختار بازتولیدی نونوار شده ، سلطه و سیطرة سیاه و سنگین خود؛ یعنـی جامعـة پدرسـالار را بـر اراده های فردی و اجتماعی تحمیل می کند؛ بنابراین می توان به این نکتـه رسـید کـه کـنش اشخاص در جوامعی که از تولید مـدل هـای جدیـد سـلوک پایـدار و روزآمـد در زنـدگی اجتماعی و فرهنگی عاجزند، درواقع برآیند و بازنمود جریان خـارجی یـا تجلـی نیروهـای عمل کنندة برون شخصیتی بر آنان است ، اگرچه ممکن است این رفتارها به فراخور شرایط و موقعیت ها با دگرشکلی هایی در سطح همراه شود که این امـر مـی توانـد ریشـه در برخـی ملاحظات اجتماعی و یا پرهیزه ها و تابوواره های سختگیرانة جامعه داشته باشد."