چکیده:
ادبيات پسامدرن و بهويژه داستان پسامدرن محل چالش سالهاي اخير نويسندگان، منتقدان و نظريهپردازان ادبي ايران بوده است. توجه اين نظريهپردازن بيشتر بر شگردهاي مربوط به اين شيوهي ادبي بوده و همين امر سوءتفاهمهايي را در تشخيص موضوع بهوجود اورده است. با اين توجه، بررسي مجموعهداستان گذرگاه بيپاياني، نوشتهي كاظم تينا تهراني، بهعنوان يكي از نخستين آثار داستاني پستمدرن ايران حائز اهميت بسيار است. در اين مقاله، نه شگردهاي داستاننويسي پسامدرن، كه مباني انسانشناسي فلسفي پستمدرنيسم معيار بازشناسي و واكاوي آثار قرار گرفته است. بدينترتيب ملاك تشخيص پسامدرنيسم ادبي در اين مقاله توجه به شخصيتهاي داستاني، از منظر فنون شخصيتپردازي نيست. ديدگاه اتخاذشده مبتني بر شيوههاي ساخت سوژهي انساني، چگونگي حضور «خود» در ساخت اين سوژه، نقش «ديگري» در اين نوع سوژهسازي و مسائلي از اين دست است. بر اين اساس بايد گفت كاظم تينا در اين مجموعهداستان توانسته است خصلتهاي انسانشناسانهي پسامدرنيستي را با قالبي شكلي از داستان پستمدرن، بهگونهاي موفق تلفيق كند؛ موفقيتي كه پيش از آن در ادبيات داستاني ايران بهدشواري قابل تشخيص است.
خلاصه ماشینی:
"با این توجه ، بررسی مجموعه داستان گذرگاه بیپایانی- یکی از نخستین آثار داستانی پست مدرن ایران ، نوشتۀ کاظم تینا تهرانی- حائز اهمیت بسیار است .
اما سه قطره خون (هدایت ، ١٣٨٣) و بوف کور (هدایت ، ١٣٨٢) دو داستان مدرن هستند و میتوان ۱ آن دو را از نخستین تلاش های نویسندگان ایران برای بیان وضعیت «سوژه شدن » در فرهنگی دانست که عمیقا طالب مظاهر مدرنیته شده است .
برپایۀ کاوش گسترده ای که برای دست یافتن به سرچشمه های داستان پسامدرن در ایران ، برای ثبت در این مقاله انجام شد، دومین اثر کاظم تینا، یعنی مجموعه داستان گذرگاه بیپایانی (١٣٤٠) را باید یکی از نخستین آثار داستانی پسامدرن ایران به شمار آورد و تینا را نیز از پیشروان داستان نویسی مدرن و پسامدرن فارسی دانست .
مرگ اندیشی تینا و توجه بسیار او به درون مایه های هستیشناسانه ، گاه او را از مرزهای داستان نویسی دور افکنده و روایت هایی را به وجود آورده که بیشتر ناشی از اندیشۀ محتواباور اوست تا نگاه شگردپردازانه به داستان ؛ ازاین روست که حتی داستانی همچون «سرگذشت » نیز باوجود آغاز سرخوشانه اش ، سرانجام به همان مایۀ همیشگی مرگ در آثار تینا ختم شده است .
چنان که در بررسی داستان های کاظم تینا دیده شد، شگردهایی همچون عدم قطعیت مدرنیستی، زمانی به شگردی برای داستان پسامدرن بدل شده که به دور باطلی در شناخت و وجود سوژه انجامیده است ."