چکیده:
اگر نگوییم دانستن نظریه های ادبی بر هر دانشجو و پژوهنده ای که در جهان ادبیات کار و کوشش دارد، واجب است ، نمی توان گفت که ندانسـتن آن ، نقصـی آشـکار نیست . امروز ادبیات جهان بنا بر نظریه ها و نحله ها و مکتب ها خوانده مـی شـود و این امر اتفاقا به فهم ادبی و فلسفی متن یاری می رساند. در این مقاله کوشش شـده است با برخی از نظرها و اصول مقبول اندیشه های منتقدان غربی ، رو به حافظ شود و حافظ با آن آرا و گفته ها از نو خوانده شـود. در ایـن خـوانش ، از منظـر اصـول مکتب کلاسیسیسم ، فرمالیسم ، ساختارگرایی و پساساختارگرایی و ادبیات سیاسـی ، به طور فراگیر از حافظ سخن رفته و نتیجه گرفته شده کـه مـتن حـافظ ، بـا دلایـل موجه ، متنی پیش رو، فراگیر، جامع الاطراف و زنده و پوینده است .
خلاصه ماشینی:
"دیگر اینکه غـزل هـای حافظ بارها با رویکردها و معناهای گوناگون شـرح و تفسـیر شـده اسـت (همـان ، بخـش مقالات ؛ نیز ← کزازی ، ١٣٧٥)؛ همچنین ، بیشترین تناسخ در دیوان حافظ روی داده اسـت (نیساری ، ١٣٧٣)؛ محققی نیز می گوید: در زمان حیـات شـاعر، روایـت هـای گونـاگونی از غزل های او دردست بوده است (فردوسی ، ١٣٨٧: ٥٩) و اسـتادی مـی گویـد: دیـدگاه هـای تفسیری دربارة شعر او، سخت ناهمساز و چه بسا هم ستیز است (آشوری ، ١٣٧٩: ١٠) و ده ها دلیل دیگر شاهد این ماجرای پایان ناپذیر معناپذیری ، انسجام گریزی و در یک کلام بی معنایی در غزل های او است ؛ همان که شالوده شکنان درپی آن هستند و ما می خواهیم به سخن آن ها بیفزاییم که تنها مخاطب نیست که باید شالوده شکنی کند، گاه شاعر خود به هـیچ شـالوده ای پای بند نیست و این عدم پای بندیش را می خواهد با نشانه های مرموز به مخاطـب حساسـش نشان دهد.
اگـر بـه همـین سادگی باشد، البته خواندن دیوان حافظ بسیار رضایت بخش خواهد بود؛ اما کار آنجـا گـره می خورد که پرسش هایی از این دست مطرح شود: خیال پختن چگونه ترکیبی است ؟ خیـال زلف پختن چه ؟ آیا تنها خامان نمی توانند خیال زلف بپزند؟ چه رابطة منطقی یـا منسـجمی میان پارة دوم و پارة نخست است ؟ یافتن پاسخ به این پرسش ها و پرسش های دیگری کـه طرح آنها مجال می خواهد، اگرچه برای شارحان زیرک حافظ دشوار نیست ، خود آغاز یک عمل شالوده شکنانه خواهد بود."