چکیده:
مجموعه عواملی که زبان شعر را از زبان روزمره به اعتبار بخشیدن آهنگ و تـوازن امتیاز می بخشند و در حقیقت از رهگذر نظام موسیقایی سبب رستاخیر کلمـه هـا و تشخص واژه ها در زبان می شوند، گروه موسیقایی نامیده اند. این گـروه موسـیقایی خود عوامل شناخته شده ای چون موسیقی بیرونی ، کناری ، درونی و معنوی دارد که کم وبیش شناخته شده است و عوامل شناخته نشده ای نیز دارد که فقط قابـل حـس است و گاه تصویری است که علاوه بر لذت شنیداری ، حظ دیداری آن نیز نصیب خواننده می گردد. شفیعی کدکنی (م .سرشک )، شاعر برجستة معاصر، توجه خاصی به موسیقی شعر داشته و در انتقال عواطـف شـعری خـود از جلـوه هـای مختلـف موسیقی شعر بهره جسته است . با توجه به اینکه شفیعی خود در عرصـة موسـیقی شعر صاحب نظر است و با عنایت به این مسئله کـه او بـه همـاهنگی موسـیقی بـا عاطفه و معنای حاکم بر شعر و تاثیر بسزایی که این عوامل بر فهم و ایجاد لذت در خواننده دارد، واقف است ، این سوال مطرح است که علاوه بر عوامل شناخته شدة موسیقی چه عوامل و عناصر دیگری در موسیقی شعر شفیعی موثرند؟ ما در این مقال به بررسی این عوامل موسیقایی و عناصر شناخته نشـده کـه در شعر شفیعی قابل حس اند و به نوعی در ایجاد، تقویت و یـا تغییـر موسـیقی شـعر شفیعی موثرند، اما در حوزة هیچ کدام از انواع چهارگانة موسیقی شعر نمی گنجنـد پرداخته و تمام اشعار هزاره دوم آهوی کوهی را از این منظر بررسی کرده ایم و بـه این نتیجه رسیده ایم که عوامل موسیقایی تصویری چون برش های درون مصراعی و عناصر زبانی چون کاربرد آرکائیک زبان نیز در موسـیقی و آهنگـین نمـودن شـعر شفیعی تاثیر بسزایی دارند.
خلاصه ماشینی:
"در مصراع زیر برش ها به گونه ای بیانگر فاصله و عمق و ارتفاعی است که شـاعر از آن سخن می گوید و به این ترتیب قله و دره ای که شاعر تصویر کرده ، عینی تر شده است : «هم می توان از روی قله هر چه را در عمق دره ناگهان در یک نگه بپیچد» (همان : ٤٦٣) در این مصراع نیز چینش واژه ها به گونه ای است که شکل طنبوری را که از آن سخن به میان آمده به خوبی تصویر می کند: «بزن این زخمه ، اگر چند درین کاسه طنبور نمانده ست صدایی » (همان : ٤٥) و در این قطعه نحوة قرار گرفتن کلمات به گونه ای است که تصویر چتری باژگونه و باز دیداری شده است : مثل چتری باژگونه ، باز یا نه مثل سایة چتری می روی و حفره در زیر قدم های تو می آید می شتابی ، می شتابد نیز می گریزی همره تو می گریزد نیز در خیابان درگذر، در کوچه و در خانه و در خواب تا به هنگامی که می باید کام بگشاید (همان :٤٠٠) و در نمونة زیر شکل نوشتار جریان رود را به نمایش گذاشته است : «ساز و آواز و سرود تو سه رودند روان » (همان : ٧٢) و در دو مصراع زیر که در آن مفهوم چکیدن و افتادن وجود دارد، شـاعر بـا اسـتفاده از برش درون مصراعی پاره سطرها را به صورتی نوشته اسـت کـه عمـل چکیـدن و افتـادن از طریق حس بینایی نیز از شکل نوشتار شعر دریافت شود: «وین سوی ؛ در بی چراغی ها، نگاهم مثل قیری می چکد بر خاک » (همان : ٢٠٨) به طور کلی در ٧٤ مورد (١٨/٩٧%) از ٣٩٠ برش درون مصراعی موجود در هزاره ، بـرش میان اجزا و واحدهای تصویری قابل مشاهده است که دفتر «مرثیه های سـرو کاشـمر» بـا ٢١ مورد (٢٨/٣٧%) بیشترین رقم را به خود اختصاص داده است و دفترهـای «غـزل بـرای گـل آفتابگردان » با ١٧ مورد (٢٢/٩٧%)، «ستارة دنباله دار» با ١٦ مورد «٢١/٦٢%)، «خطی ز دلتنگی » با ١٤ مورد (١٨/٩١%) و «در ستایش کبوترها» با ٦ مورد (٨/١٠%) پس از آن قرار می گیرند."