چکیده:
نقد ادبی از درسها و مباحث علمی و ضروری و کاربردی در رشتههای ادبی است. دربارة این علم و اصول و مبانی و نظریات و مکاتب مختلف آن در دهه های اخیر کتابهای مناسبی به نگارش درآمده یا ترجمه و تألیف شده است. یکی از کتابهایی که در سال 1390 با عنوان «اصول و طبقه بندی نقد ادبی» تألیف شده به کوشش دکتر محمود فضیلت است که در انتشارات زوار به چاپ اول رسیده است. نوشته حاضر ضمن معرفی این کتاب، به نقد و بررسی شکلی و محتوایی کتاب میپردازد و نشان میدهد که در کتاب حاضر علیرغم عنوان و نمونههای احیاناً مناسبی که دارد به درستی، اخلاق پژوهش در نگارش و تألیف و ویرایش رعایت نشده، و مؤلف در ارجاع به منابع و نقل اقوال، همهجا امانت را رعایت نمیکند و التزامی بدان ندارد، از این رو کتاب حاضر تا رسیدن به یک کتاب درسی مناسب که درسنامه یا الگویی در نقد ادبی گردد راه درازی در پیش دارد، و محتاج بازنگری و بازنگاری اساسی است.
Criticism of science and essential and practical lessons and literary disciplines. About the science and the principles and theories and different schools in recent decades is suitable books written or translated by. One of the books in 1390، entitled "Principles and classification of literary criticism" by the efforts doctor Mahmoud Fazilat that was first published in publications pilgrims. This article introduces the book to review procedural and substantive books and shows that، unlike in the present book as a good example of that is probably true، research ethics in writing and composing and editing are not met، and the author in reference to a resources and quotation، in most cases does not respect the integrity and commitment does not fit، so book now to get to a textbook or a model of literary criticism is appropriate that the textbook is a long way off، and in need of fundamental revision and rewriting is.
خلاصه ماشینی:
نوشته حاضر ضمن معرفی این کتاب ، به نقد و بررسـی شـکلی و محتـوایی کتـاب می پردازد و نشان می دهد که در کتاب حاضر علی رغم عنوان و نمونـه هـای احیانـا مناسبی که دارد به درستی ، اخلاق پژوهش در نگارش و تألیف و ویرایش رعایـت نشده ، و مؤلف در ارجاع به منابع و نقل اقوال ، همه جا امانت را رعایت نمی کنـد و التزامی بدان ندارد، از این رو کتاب حاضر تا رسیدن به یک کتاب درسـی مناسـب که درسـنامه یـا الگـویی در نقـد ادبـی گـردد راه درازی در پـیش دارد، و محتـاج بازنگری و بازنگاری اساسی است .
این موضوع ، برای مثال ، دربارۀ مطالب صفحه ٥٠ و٥١ کتاب حاضر دیده مـی شـود کـه مطلبی از کتاب دانشنامه نظریه های ادبی معاصر اثر مکاریک بـه صـورت مسـتقیم نقـل می شود اما با مراجعه به اصل کتاب معلوم می گردد که اصـل مطلـب متفـاوت اسـت و ارجاع باید غیر مستقیم و مشخص تر باشد؛ یا در صفحه ٥٢ که کاری برعکس مورد قبل انجام گرفته است ، یعنی دو مطلب به صورت غیر مسـتقیم بـه کتـاب نقـد ادبـی دکتـر شمیسا ارجاع می شود اما با مراجعه به اصل کتاب معلوم می گردد که نقل دقیـق مطالـب است و قاعدتا ارجاع مؤلف نیز باید مستقیم باشد، و جای شماره برای پاورقی شمارۀ ١ نیز در آخر پاراگراف باید باشد تا گمان نرود که آخر پاراگراف از مؤلف ( دکتر فضیلت ) است .