چکیده:
اسطورهها بخشی عمدهای از فرهنگ ملّتها را تشکیل میدهند و همین امر باعث شده که هنرمندان و بخصوص شاعران از این پدیده تأثیر بسیار پذیرند. شعر فارسی در نخستین دوران شکوفایی خویش، یعنی عصر سامانی و اوایل عصر غزنوی، شاهد توجه چشمگیر و مثبت شاعران به اساطیر و نیز حماسههای ایرانی است، امّا با تحکیم قدرت دولتهای غزنوی و بهویژه سلجوقی در ایران، شاهد کاهش یافتن- امّا نه قطع شدن- توجّه به اساطیر و حماسههای ایرانی هستیم. یکی از مهمترین شیوههای توجّه شاعران این دوره به اساطیر، پایه قرار دادن شخصیّتها و روایتهای اساطیر ایرانی برای تصویرسازیهای شعری است که لزوماً هم تصویرسازیهای مثبت نبودند و بسیار اتفاق میافتاد که شاعران، برای بزرگداشت ممدوح خویش، به کوچک شمردن شخصیّتهای اساطیر ایرانی میپرداختند. همچنین در این دوران، شاهد جایگزینی روایتها و شخصیّتهای سامی و اسلامی به جای اساطیر ایرانی هستیم. خاقانی شروانی، شاعر بزرگ قرن ششم هجری، نمونهای کامل از شعر عصر سلجوقی و مختصّات آن است. در این مقاله برآنیم که با جستوجو در اشعار خاقانی، به بررسی شیوۀ کاربرد اساطیر ایرانی در شعر عصر سلجوقی با شیوۀ تحلیلی بپردازیم.
خلاصه ماشینی:
مروری بر حضور اساطیر ایرانی در شعر عصر سلجوقی با محوریت اشعار خاقانی شروانی ابراهیم واشقانی فراهانی ١ (نویسندة مسئول ) سمیه پراور٢ چکیده اسطوره ها بخشی عمده ای از فرهنگ ملت ها را تشکیل میدهند و همین امر باعث شده که هنرمندان و بخصوص شاعران از این پدیده تأثیر بسیار پذیرند.
ذکر نام انبیا(ع ) و تلمیح به روایت های زندگانی آنان در این دوران فزونی شدید مییابد و بسیار پیش میآید که میان اجزای دو نظام ایرانی و سامی - اسلامی، تشبه یا اشتباه رخ میدهد، مانند آمیزش میان شخصیت جمشید و سلمیان (ع ): گرچه عفریت آورد عرش سبایی نزد جم دیدنش جمشید والا برنتابد بیش از این (خاقانی، ١٣٧٤: ٣٣٨) دور شدن از حماسه ها و اساطیر ایرانی، نتیجه ای دیگر نیز داشت .
خاقانی آن گاه که میخواهد شکوه و بزرگی ممدوح خویش را مثل بزند، از کاووس یاد میکند، چنان که در مدح رکن الدین محمد بن عبدالرحمن طغان یزک میسراید: تارک گشتاسب یافت افسر لهراسب زال هـمایون به تخت سام برآمد نوبـت کاووس شد چو پای منوچهر بر سـر کـرسی احـتشام بـرآمـد (همان : ١٤٥) و در قطعه ای میسراید: مدت عمر ار نداد کام سیاوش دو ت کاوس کامکار بماناد (همان : ٧٨٠) هرچند که پایه قرار گرفتن کیکاووس برای تصویر کردن بزرگی و شکوه ممدوح ، ممکن است ریشه اش در اساطیر ایرانی باستان باشد و به روایات پادشاهی کیکاووس بر هفت اقلیم و بر آدمی و دیو و پری بازگردد، اما نیز ممکن است اشاره ای کلی باشد و به صرف پادشاه بودن کیکاووس ، از وی در این گونه تصاویر استفاده شده باشد و هر پادشاه دیگری نیز بتواند همین نقش را در شبکه های تصویری خاقانی بازیکند.