چکیده:
اين نوشتار، با روش توصيفي و تحليلي، در پي تبيين ويژگي هاي موضوع مورد مطالعه علوم انساني يعني كنش هاي انساني، و تعيين دلالت هاي روش شناختي و غايت شناختي آنهاست. وابستگي موضوع مورد مطالعه علوم انساني به آگاهي، اراده، اختيار، نيازها، مقتضيات زماني و مكاني، و ويژگي هاي فرهنگي محققان و همچنين هدفمندي، معناداري، انتزاعي بودن و تاثيرپذيري كنش هاي انساني از پيامدهاي احتمالي، مهم ترين ويژگي هاي موضوع علوم انساني اند. بررسي هاي اين نوشتار نشان مي دهد كه توجه به اين ويژگي ها، موجب مي شود: اولاً به پيچيدگي مطالعه كنش هاي انساني اذعان كنيم؛ ثانيا از انحصار روش علوم انساني در روش تجربي بپرهيزيم و حتي الامكان در بررسي هاي خود از روش هاي مختلفِ كشفِ واقعيت بهره گيريم و ثالثا هدف علوم انساني را در راستاي هدف غايي فعاليت هاي انساني ترسيم كنيم.
خلاصه ماشینی:
"به همین دلیل ،«توصیف »( )به منزلة نخستین مرحله ازشناخت ̧علمی در̧علوم طبیÆی ،بسیار شفاف وروشن است ؛امادر̧علوم انسانی که ناظربه کنش های انسانی اند،حتی توصیف دقیق موضوع ،کارساده ای نیست .
آیاچنین ا̧عتقادی هیچ تأثیری دربررسی کنش های انسانی ندارد؟درست است که انسان شناسی ̧علوم انسانی ی́Eانسان شناسی فراگیرودربرگیرندة همة وجوه وشئون وجودانسانی نیست ؛اماآیامی توان به این بهانه ،باتصلب برانحصار روش شناسی آن درروش تجربی ،آن رادرحدتوصیف وتبیین ی́Eلایة سطحی ازکنش های انسانی خلاصه کرد؟ برخی ازنویسندگان به دلیل تأثیرپذیری ازفضای تف̂Eرات پوزیتیویستی ودلبستگی شدیدبه روش تجربی ،اصرار̧عجیبی برافزودن قید«باروش تجربی »برتÆریف ̧علوم انسانی دارند،وهر نوع مطالÆة کنش های انسانی راکه ازراهی غیرازتجربه صورت گیرد،خارج از̧علوم انسانی دانسته اند!به تÆبیردیگر،̧علوم انسانی رامÆادل «رفتارشناسی تجربی »تÆریف کرده وآن رادر تقابل با«رفتارشناسی فلسفی »،«رفتارشناسی دینی »و«رفتارشناسی ̧عرفانی »انگاشته اند.
همچنین برخلاف گمان برخی نویسندگان (سروش ، ١٣٧٠،ص ١٠٥١٠٦)،پیچیده دانستن موضوع مطالÆات ̧علوم انسانی برای اثبات «قانون ناپذیری رفتار انسانی »نیست ؛اماگاه این تفاوت هابه اندازه ای است که نمی توان به روشی واحدبرای بررسی آنهابسنده کرد.
همین نویسنده درچندسطربÆدچنین اظهار داشته است که «هدف ̧علوم انسانی مشاهده ودرک الگوهای کلی رویدادهاوروابط بین آنهاست »(همان ،ص ٢٠)؛اماروشن است که درک نظم های کلی وقوانین حاکم بررفتارانسانی رانمی توان هدف غایی وغایت اصلی ̧علوم انسانی دانست ؛زیرااگرازهمین نویسنده پرسیده شودکه چرامی خواهیم به درکی منطقی ازرفتارانسان برسیم ویاچرامی خواهیم الگوهای کلی و نظم های حاکم بررویدادهاوروابط بین آنهارامشاهده ودرک کنیم ،مم̂Eن است پاسخی شبیه این داده شودکه وقتی قوانین حاکم بررفتارهای انسانی رابشناسیم ،درآن صورت بهترمی توانیم ازآنهادرجهت اهدافی همچون کسب قدرت ،سودورفاه بهره برداری کنیم ."