چکیده:
ادعاي اصلي تفكيكيان، جدايي جريان وحي از عقل و كشف است. آنان مدعي هستند كه براي دستيابي به معارف ديني، بايد به تفكيك ميان عقل و كشف از دين همت گمارد. تفكيكيان براي موجه جلوه دادن اين ادعا از روش هاي مختلف بهره مي برند. يكي از روش هاي آنان انتساب اين ادعا به مشاهير و بزرگان دين است؛ به همين دليل محمدرضا حكيمي در بسياري از آثار خود، اين ادعا را به علامه طباطبائي نسبت مي دهد و او را مدافع فرضيه تفكيك معرفي مي كند تا شايد از اين رهگذر بتواند نظر بخشي از آحاد جامعه را به مدعيات فرضيه تفكيك سوق دهد. براي تحليل بهتر ادعاي آقاي حكيمي در خصوص طرفداري علامه از مدعيات تفكيكيان، نخست دو محور اصلي ادعاي ايشان استخراج، و سپس جداگانه مورد تحليل واقع شده اند. پس از تحليل اين دو محور به روش حلي و نقضي روشن شد كه اولاً، علامه طباطبائي معتقد به ادعاي تفكيكيان نيست و ثانيا محمدرضا حكيمي دچار خلط ميان مقام ثبوت و اثبات شده و در نهايت گام در تحريف معنوي سخن علامه طباطبائي نهاده است.
خلاصه ماشینی:
"برای هرخوانندة بی غرضی آشکاراست که منظورعلامه دراین بخش ،عقل ونقل وعرفان نیست ؛بلکه عاقلان ومتدینان وعارفان هستندکه موردخطاب علامه اندومنظورازاینکه اینهابا هم جمع نمی شونداین است که راه عاقلان بی دین ومتدینین بی عقل وظاهرگراوعارفانی که سرازگزاره های ناب عرفانی دینی درنیاورده اند،قابل جمع نیست ؛چراکه هرسه گروه ازعقل یا نقل وعرفان حقیقی عدول کرده اندوراه هوای نفس خودرابرگزیده اند.
واپسین پرسش ازاهل تفکیک که ادعای پیروی ازدین ناب وسیرة معصومان رادارنداین است که آیادرسیرة معصومان ،تقطیعات ،تحریفات ومغالطاتی اینچنین وجودداشته است که آنان امروزه به این گستردگی ازآن بهره می برند؟ پس ازروشن شدن پاسخ حلی ونقضی محوراول ،برای دستیابی به تحلیل محوردوم انتسابات ،تلاش خواهیم کردتابه پاسخ این پرسش دست یابیم که :آیاازمنظر طباطبائی تلاش بزرگانی چون ، ، ، و منجربه شعله ورترشدن آتش اختلاف میان سه راه مذکورشده است ؟ پیش ازپرداختن به نظر بایسته است تابامراجعه به آثار ولو به اجمال وبسیارمحدودبه نظر دربارة نسبت میان فلسفه ،عرفان ودین دست یابیم .
درپاسخ نقضی محوراول که ناظربه متن جلدپنجم تفسیر ونحوة برداشت است ،این نتیجه به دست آمدکه ایشان مقام ثبوت واثبات راباهم خلط کرده است ؛ بدین معناکه منظورعلامه درعدم هماهنگی کامل میان سه راه عقل ،نقل وشهود،ناظربه پیروان این سه دسته بوده است ونه مربوط به فلسفه ،عرفان ودین ؛اما احکام مربوط به فیلسوف ،عارف ومتدین ازمنظر رابه فلسفه ،عرفان ودین سرایت می دهدو این مصداقی روشن ازتحریف معنوی به شمارمی آید."