چکیده:
نظریهی پلورالیسم دینی رویکرد جدیدی در عرصهی دینپژوهی است و با این عنوان، در زمان ابنعربی و مولوی مطرح نبوده است. باوجودِاین، طرفداران پلورالیسم دینی، بهویژه جان هیک، مدعیاند که عارفان مسلمانی چون ابنعربی و مولوی نظراتی شبیه به آرای آنان ارائه دادهاند و در این خصوص، به برخی از سخنان این دو عارف تمسک میجویند.
جان هیک مدعی است که ادیان گوناگون، حتی اگر پاسخها و واکنشهای گوناگون به واقعیت الوهی باشند، همگی میتوانند مایهی رستگاری، کمال نفس یا رهایی پیروان خود شوند. با بررسی و تدقیق در آرای ابنعربی و مولوی، مشخص میگردد که نظریات این دو عارف مسلمان بهرغم داشتن مضامین کثرتگرایانه، تفاوت اساسی با پلورالیسم دینی مورد ادعای هیک دارد، چراکه از منظر ایشان، در حقیقت، یک دین نجاتبخش وجود دارد که دارای تمامی حقایق است و همهی راههای محتمل را برای نجات بشر داراست. این دین همان اسلام است که خود را تسلیم حق بودن معرفی میکند. اما آنها عقیده دارند که دیگر ادیان نیز دارای حقایقی بوده، به اندازهی حقیقتی که دارند معتقدان خویش را به نجات و رستگاری میرسانند. اما پیروان دیگر ادیان اگر از سنت اسلامی آگاهی یابند و به آن پایبند گردند، به درجات عالیتری از رستگاری نایل میشوند.
خلاصه ماشینی:
"عدم خلود کفار در جهنم با همه ی گستره ی عظیمی که مولوی برای شفاعت اولیا و پیامبران قائل است ، به نظر او، برخی از افراد با سوابق شرم آوری که دارند، یعنی کفار معاند و متعصب ، نمی توانند از این باب رحمت الهی وارد گردند و پیامبران به این دسته از لئیمان ، که پای گریز از عذاب ندارند، پاسخ می دهند که روز چاره و استفاده از وسیله ی بزرگ (عمل صالح ) درگذشته است ؛ در حالی که خویشاوندان صالح آنان نیز به یاری جویی آنان پاسخ عتاب آمیز خواهند داد: ایـستـــاده پـیـــش یـــزدان اشــک ریــز بــر مـثـــال راســت خـیـز، رستـخیـــز حــق هـمـــه گــــویـد: چــه آوردی ورا انـدر ایــن مهلـــت کـه دادم مـر تــو را رو بــه دســت راســت آرد در ســــــلام ســـــوی جـــان انـبــیــا و آن کــرام یعنـی ای شـاهـان شفاعـت ، کیـن لئیـــم سخـت در گـــل مانـدش پـای و گلیـــم انـبـیــــا گــویـنـــد روز چــاره رفـــت چـــاره آن جـا بــود و دسـت افزار زفـــت (٢١، د٣: ٢١٤٨ - ٢١٧١) این دسته از لئیمان ، پس از آن که از همه سو چاره ای نمی یابند، بدون وساطت غیر، از خود حضرت رحمان مدد خواهند جست و دست دعا و نیاز به سوی او بلند خواهند کرد، که او نخستین و واپسین پناهگاه آنان است : از همـه نـومـیـد شــــد مسـکیـن کـیــا پـس بــرآرد هــر دو دســت انـدر دعـا کـز هـمـه نـومـیــد گشتـــم ای خـــدا اول و آخــــر تــویــــی و مـنــتــــها در نمـــاز این خـیـش اشـارت هــا ببیــن تـا بدانـــی ، کیـن بخـواهـد شـد یقیـن (٢١، د٣: ٢١٧٢- ٢١٧٤) وی براساس حدیثی از پیامبر خاتم (ص )، بر این باور است که حتی کسانی که مشمول شفاعت نشده اند نیز مشمول رحمت الهی خواهند بود، زیرا با عنایت حضرت رحمان ، سرانجام آتش جهنم فروخواهد نشست و سرد خواهد شد: دوزخ اسـت این نفس و دوزخ اژدهــاسـت کو به دریـاهـــا نگـــردد کـم و کاســت هـفــت دریــا را در آشــــامـد هـنــــوز کم نگـــردد ســـوزش آن خـلق ســـوز چـونک جـزو دوزخ اســت این نفــس مـا طـبـــع کـــل دارند جمـــله جزوهـــا ایـن قـدم حـق را بـود کـــو را کـشــــد غیر حق خود کـــی کمـــان او کشـــد (همان ، د١: ١٣٧٦ - ١٣٨٣) مستند سخن مولوی در انقطاع عذاب از کلیه ی ساکنان دوزخ ، با وجود آیاتی که بر خلود کافران و برخی دیگر از گناهکاران در دوزخ وجود دارد، این حدیث است : «یقال لجهنم هل امتلأت و تقول هل من مزید (ق /٣٠) فیضع الرب تبارک و تعالی قدمه علیها فتقول قط قط »؛ وقتی خطاب به جهنم گفته می شود سیر شدی ؟ پاسخ می دهد بیش از این لازم است تا این که پای قدرت خداوند بر سر او فرود می آید، آن گاه جهنم می گوید: بس است ، ظرفیتم کامل شد (١٤، ص: ١٥)."