چکیده:
در برابر رويدادهاي اخير در جهان عرب، شوراي امنيت دنباله رو خواست و اراده قدرتهاي بزرگ بوده است
و ناهمخوانيهاي رفتاري بسياري در اين زمينه ديده مي شود. بحران ليبي به عللي چند از جمله وجود منابع
استراتژيك انرژي در آن كشور، از موارد نادري بود كه از آغاز تا پايان با واكنش سريع و قاطع شوراي امنيت
روبه رو شد. در دگرگونيهاي سوريه نيز شوراي امنيت نشان داد كه جمع اضداد و تأمين كننده منافع قدرتهاي
بزرگ است و صلح و امنيت بين المللي در پيوند با رأي و نظر قدرتهاي بزرگ معنا پيدا مي كند.پرسش اصلي در اين نوشتار اين است: آيا كاركرد شوراي امنيت در برابر بحرانهاي ليبي و سوريه به استواري و گسترش صلح و امنيت جهاني انجاميده است؟ براي اين پژوهش به گردآوري نظام مند اطلاعات و تجزي هتحليل منطقي آنها براي رسيدن به هدف نهايي پرداخته ايم؛ روش پژوهش نيز توصيفي و تحليلي بوده است.
خلاصه ماشینی:
"در این قطعنامه با اشاره و تأکید بر قطعنامه 1970 شورای امنیت و همچنین با توجه به محکومیت اقدامات لیبی از سوی اتحادیه عرب، اتحادیه آفریقا و دبیرکل سازمان همکاری اسلامی و با تشخیص اینکه وضع در کشور لیبی (جماهیر عربی لیبی) همچنان صلح و امنیت جهان را تهدید میکند، طبق فصل هفتم منشور ملل متحد، مواردی را تصویب کرد که مهمترین آنها چنین بود: 1ـ برقراری آتش بس فوری و پایان کامل خشونتها در مورد غیرنظامیان؛ 2ـ درخواست از دولت لیبی برای اجرای همة تعهدات خود در زمینة حقوق بینالملل از جمله حقوق بشر، قوانین مربوط به مهاجران و...
گفتنی است که گرچه قطعنامههای 1970 و 1973 در چارچوب فصل هفتم منشور ملل متحد زمینه مداخله نظامی در لیبی بر پایه مجوز شورای امنیت را فراهم کرد، اما به باور برخی از کارشناسان در حقوق بینالملل، درونمایه این قطعنامهها و شیوة رفتار کشورهای عضو سازمان ملل متحد و بویژه موضوع فرماندهی ناتو بر عملیات «سپیدهدم اودیسه» در لیبی، اشکالات و ایرادات حقوقی دارد و نکته پایانی آنکه قطعنامههای 2016،2009 و 2017 نیز پس از سرنگونی حکومت قذافی درباره تحولات لیبی از سوی شورای امنیت صادر شده است که میتوان آنها را در میان مراحل سهگانه پیشگیری، واکنش و بازسازی که در نظریه «مسئولیت پشتیبانی» مورد تأکید است، جزء مرحلة بازسازی شمرد."