چکیده:
نگاهی به تاریخ نشان میدهد که انسان تلاشهای فراوانی برای دستیابی به سعادت انجام داده
است، بطوری که مکاتب مختلف فکری و فلسفی و اخلاقی برای سامان دادن به گرفتاری انسان و
ارائه راهکارهایی جهت سعادت انسان شکل گرفته است. اومانیسم مکتبی که در آن بر ارزش
انسان در مقابل ارزش های مادی و حتی ارزش های دینی و غیر مادی تاکیده نموده است و تلاش
می کند سعادت انسان را با تکیه بر خود او تامین نماید. برخلاف رویکرد اومانیستی، دین اسلام
دین کاملی است و تمام مراتب و نیازهای واقعی انسان را مشاهده و براساس آن، شرافت انسانی
را رعایت کرده است و انسان را خلیفه خدا بر روی زمین می داند. لذا اسلام برای انسان ارزش
والایی قایل است در حالی که در رویکرد اومانیست، انسان محوریش به انکار خدا میانجامد.
پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به نگارش درآمده است و در صدد توصیف و تحلیل
گزارش گونه از وجه تمایز و وجه تشابه مبانی انسان شناسی در قرآن با مبانی اومانیسم در غرب
بوده است.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین انسان گرایی در قرآن کریم تنها با عبودیت در مقابل خداوند حاصل می شود بندگی انسان در مقابل خداوند و فروتنی و انفعال در برابر ذات الهی به معنای پذیرش و مسئولیت تکوینی و تشریعی در مقابل ماسوی الله و قرار گرفتن در مرکز عالم خلقت است نه سلب اراده و اختیار و آزادی، تازمانی که انسان نتواند با تمام ناتوانیاش خود را مبدا پایان ناپذیر قدرت متصل نسازد، هرگز نمی تواند احساس توانایی کند همانگونه که اشاره شد، انسان مهمترین نقش را در نظام آفرینش دارد.
نتیجه گیری: در رویکرد امانیستی با نفی هر گونه موجود مجرد و نفی روح مجرد انسان ، امیال و خواسته های انسان را محور عالم قرار داده است و درصدد است کل جهان را بر اساس امیال خود شکل دهد و مسلط بر طبیعت گرداند و در این دیدگاه رابطه انسان و تمام موجودات جهان از دو سو قطع شده است یعنی انسان نه رابطه ای با خداوند دارد و نه با معاد در نتیجه به خودش وا نهاده شده - است اومانیست ها با دیدگاه سکولاریستی خود، وجود خداوند و معاد را منکر شده اند و معتقدند که اوامر و نواهی الهی باید خود را مطابق خواسته ها انسان نماید و اگر در موردی دین و آموزه های آن با خواسته های انسان مخالفت نماید محکوم به شکست می شود."