چکیده:
از دیدگاه اب نسینا براهینی برهان صدیقین هستند که واج بالوجود را صرفاً با تأمل در
نفس وجود به اثبات برسانند. وی مدعی است که در تقریرهای خود از برهان صدیقین
معیار فوق را رعایت نموده است؛ امّا صدرا برهان شیخ را اولاً، به دلیل عدم تأمل در
نفس وجود و ثانیاً، به علت استفاده از مفهوم موجود و نه حقیقت وجود برهان صدیقین
نمی داند. در این مقاله جهت بررسی اشکال صدرا ابتدا تقریری از برهان صدیقین در
آثار شیخ یعنی تقریر کتاب نجات و صورت بندی آن در منطق محمولات مرتبه اول
بیان م یشود. سپس نشان داده می شود که اولاً، بر اساس مبانی متافیزیکی شیخ،
هیچ یک از دو جنبۀ نقد صدرا به برهان سینوی وارد نیست؛ ثانیاً، حتّی با وجود
پذیرفتن مبانی متافیزیکی صدرا چنان چه تعریف مفاهیم واج بالوجود و ممکن الوجود
را به کمک مفهوم علیّت تغییر دهیم، برهان صدیقین سینوی دیگری به دست می آید
که اشکال صدرا را منحل می کند.
Ibn Sina Characterizes Sidiqin Argument as an argument by means of which the existence of Necessary Being is proved just on the basis of reflecting on the nature of being. He claims that his versions of the argument satisfy the criterion، really. Mulla Sadra، however، argues first that Ibn Sina’s arguments are not، properly speaking، based on reflecting on the nature of being، and second that they are based on reflecting on the concept of being. Here، we first formalize one of the Ibn Sina’s arguments، namely the version of Najat. Then we argue that based on Ibn Sina’s metaphysical system، Sadra’s objections do not work. Finally، we propose that if one redefines necessary being and contingent being by use of causality، then one reaches to a new version of Ibn Sina’s Sidiqin Argument that dissolves Sadra’s objection.
خلاصه ماشینی:
"سپس نشان داده می شود که اولا، بر اساس مبانی متافیزیکی شیخ ، هیچ یک از دو جنبۀ نقد صدرا به برهان سینوی وارد نیست ؛ ثانیا، حتی با وجود پذیرفتن مبانی متافیزیکی صدرا چنان چه تعریف مفاهیم واجب الوجود و ممکن الوجود را به کمک مفهوم علیت تغییر دهیم ، برهان صدیقین سینوی دیگری به دست می آید که اشکال صدرا را منحل می کند.
سپس به اثبات وجود واجب الوجود، به عنوان موجودی که در وجودش سببی ندارد، می پردازد؛ با این تفاوت که در این رساله مدعی محال بودن تحقق سلسلۀ نامتناهی ممکنات است و برای توجیه نمودن استحالۀ وجود چنین سلسله ای از تعریف ممکن کمک می گیرد و می گوید موجود ممکن الوجود، موجودی است که تحقق نمی یابد مگر آن که علتی قبل از آن متحقق باشد، حال اگر سلسلۀ علل این ممکن ، تا بی نهایت ادامه یابد، آن گاه اساسا موجودی تحقق نخواهد داشت ؛ چون موجود مفروض ، محقق نمی شود مگر پس از تحقق علتش که در سلسله ای فاقد مؤلفۀ نهایی قرار دارد، مؤلفه ای که با تحقق آن کلیۀ علل موجود ممکن و نیز خود آن متحقق می شوند.
از طرف دیگر حتی با در نظر گرفتن مبانی صدرا برهان سینوی نمونه ای از برهان صدیقین خواهد بود؛ چون واجب و ممکن بر پایه علیت تعریف شده اند و می دانیم که در حکمت صدرایی رابطه علیت رابطه ای وجودی است و تقسیم موجود به علت و معلول از احکام نفس وجود (به معنای صدرایی ) است ."