چکیده:
در اين مقاله، تلاش هاي منطق دانان دوره اسلامي در تبيين رابطه ميان دو بخش قياسي و غيرقياسي ِ قياس خلف، مورد بررسي قرار مي گيرند و با نگاه به آثار شارحان يوناني ارسطو مانند اسكندر افروديسي و فيلوپونوس و اشاره به ناتواني آنها در تبيين سخنان ارسطو در تحليل اول، دو رويكرد كلي در اين زمينه معرفي مي شود. در رويكرد نخست كه از سوي افضل الدين مرقي ارائه گرديده، رابطه ميان دو بخش قياسي و غيرقياسيِ قياس خلف در چارچوب منطق ارسطويي و بر اساس صورت بندي وي از قياس حملي در قالب قياس استثنائي توجيه مي گردد. در حالي كه در رويكرد دوم كه از سوي ابن سينا ارائه شده و مورد قبول اكثر منطق دانان پس از وي قرار گرفته است، رابطه بخش قياسي و غيرقياسي ِ قياس خلف بر اساس نوآوري وي در زمينه قياس هاي اقتراني شرطي و خارج از چهارچوب منطق ارسطويي تبيين مي گردد.
Aristotle took Per Impossibile as a form of Hypothetical Syllogism which was composed of a Syllogistic and a non-syllogistic part. But he didn’t express the relation between these two parts clearly. Alexander of Aphrodisias and Philoponus didn’t add any specific comments to Aristotle’s view. Al-Farabi believed that Per Impossible includes three deductions: two categorical syllogisms and one exceptional syllogism; Avicenna introduced Connective Conditional Syllogism، and، based on it، he explained the relation between two parts that Aristotle propounded in Per Impossible. This interpretation is accepted by many of Islamic logicians، nevertheless Averroes followed Aristotle’s outline and ruled out Avicenna’s Connective Conditional Syllogism. Afḍal al-Din Maraqi took Aristotle’s opinion and clarified the relation between Syllogistic and non-syllogistic parts well، finally Quṭb al-Din Razi modified some aspects of Avicenna’s view.
خلاصه ماشینی:
"سیر تحول قیاس خلف از ارسطو تا قطب رازی ١ امین شاه وردی (تاریخ دریافت مقاله :٩٤/١١/١- تاریخ پذیرش مقاله : ٩٥/٣/١٢) چکیده در این مقاله ، تلاش های منطق دانان دورٔە اسلامی در تبیین رابطۀ میان دو بخش قیاسی و غیرقیاسی قیاس خلف ، مورد بررسی قرار می گیرند و با نگاه به آثار شارحان یونانی ارسطو مانند اسکندر افرودیسی و فیلوپونوس و اشاره به ناتوانی آنها در تبیین سخنان ارسطو در تحلیل اول ، دو رویکرد کلی در این زمینۀ معرفی می شود.
اما درباره نوع مقدمه های به کارگرفته شده در این قیاس ها نظرات متفاوتی را بیان کردند، و از این حیث می توان آنها را به دو دسته کلی تقسیم نمود: دسته نخست کسانی مانند بهمنیار در کتاب التحصیل ،١ خواجه نصیرالدین طوسی در شرح اشارات و اساس الاقتباس ،٢ کاتبی قزوینی در کتاب شمسیه و قطب الدین رازی در شرح شمسیه ٣ هستند که مشابه ابن سینا قیاس خلف را متشکل از یک قیاس اقترانی و یک قیاس استثنائی در نظر می گیرند که قیاس اقترانی شرطی آن متشکل از یک قضیه شرطی متصل و یک قضیه حملی است .
اما علاوه بر این که عبارت های قطب الدین رازی در شرح شمسیه در توافق با سخنان کاتبی مطرح شده است و بنابراین چنین فرضی نمی تواند صحیح باشد، در این حالت صغری قیاس اقترانی شرطی محذوف مورد نظر کلنبوی شرطی متصل " اگر "هر ج ب است " آنگاه "برخی ج ب نیست " صادق نیست " خواهد بود که از درک متعارف قیاس خلف کاملا متمایز است ."