خلاصه ماشینی:
"بنابراین آن چه در بخش پایانی نقد جناب آقای دکتر مهدی حائری یزدی ـ دامت برکاته - با عنوان: یک پرسش اعجاب انگیز آمده است همچون دیگر بندهای نقد مزبور از خلط بین ملک و ملکوت مصون نمانده است, زیرا اگر به صورت صریح بررسی می شد که امامت ملکوتی که گوشه ای از آثار آن قریب به این مضمون در بیان امام رضا (ع) آمده است: (( الامام واحد دهره, لایدانیه احدء, وهو بحیث النجم من ایدی المتناولین, این العقول من هذا واین الاختیار من هذا )) 32 با امامت ملکی که در نهج البلاغه و تحف العقول وغرر و درر و دیگر جوامع روایی امامیه آمده است فرق وافر دارد هرگز چنین پرسشی مطرح نمی شد, زیرا هم مدعیان امامت و رهبری ناسوتی و ملکی جامعه عاجزانه معترف اند و هم امت اسلامی ذلیلانه واقف اند که اکحکدی را به بارگاه منیع امامت ملکوتی راه نیست و قاطبهء آنان چنین مترنم اند که: نسیم قدسی دمی گذر کن به بارگاهی که لرزد آنجا خلیل را دست, ذبیح را دل, کلیم را لب, مسیح را پا سیزدهم : ولایت که پشتوانهء نبوت, رسالت, امامت و دیگر شئون ملکوتی است, مظهر خلافت الهی در تمام نظام امکانی است, نه در خصوص جامعه انسانی لذا وظیفه خلیفه الله در متون عرفانی, تنها تنظیم امور بشر نیست, بلکه تعلیم اسمای حسنای خدا به فرشتگان و رهبری جبروتی ( جبران هر نقص ) ملائکه و مدبرات امور, هم در قلمرو سمکت های اوست, زیرا چنین انسان کاملی, مظهر اسم اعظم خداست و اسم اعظم او, حاکم بر سایر اسمای حسنا می باشد و مظهر اسم اعظم نیز, حاکم بر مظاهر اسمای دیگر خواهد بود, لذا منطقه نفوذ خلیفه الله در عرفان به مراتب بیش از قلمرو نفوذ آن در حکمت و کلام می باشد چه این که شایستگی علمی و عملی او در عرفان بیش از شرایط و اوصاف معهود در فلسفه و کلام است."