چکیده:
آسیب پذیری های داخلی » دیدات و فشار خارجی » دو عامل مهمی است که در بروز بی ثباتی سیاسی و ایجاد نا امنی در دو سطح ملی و منطقه ایی نقش بسزایی دارد.در منطقه حساس خلیج فارس و خاورمیانه عوامل داخلی بالقوه این توانایی را دارند که ساختار های سرزمینی و نهاد های حاکم را تهدید به تضعیف و یا از بین بردن نمایند و عوامل خارجی که متاسفانه بنا به دعوت برخی کشورها به زعم برقراری موازنه قوا به منطقه دعوت شده اند. با بهم ریختن توازن نیرو های فرهنگی – اجتماعی در این منطقه تمدنی و
تاریخی یک نقش دو گانه در تحریک نیرو های داخلی کشورها به تحول طلبی بر دو محور مشارکت طلبی سیاسی و بازگشت به اصل و یا حتی مداخله مستقیم و مغرضانه در برخی از کشور های منطقه را ایفا کرده اند.متعاقب چنین وضعیتی در پی رشد تقاضا های داخلی برای مشارکت در فرآیند دولت سازی نظیر آنچه در تحولات ماه های اخیر قابل مشاهده است، فشار فوق العاده ی بر آندسته از دولت ها وارد می آید که سیاست تعامل با قدرت موازنه گرخارجی پایه های مشروعیت داخلی آنها را تضعیف نموده و معمولا نظام
سیاسی این کشورها از عهده پاسخگویی به این خواسته های داخلی بر نمی آید. کانون اصلی بحث بررسی رابطه معنادار میان متغیر های خارجی(حضور نیرو های نظامی بیگانه در منطقه و وجود رژیم صهیونیستی) و عوامل داخلی(پارامترهایی چون ساخت قدرت، بافت
فرهنگی-اجتماعی،نهادها و مراکز قدرت دولتی و مردمی،میزان مشارکت سیاسی وضعیت سرمایه اجتماعی و...) و تاثیر آنها برثبات داخلی و امنیت ملی کشور های منطقه می باشد. در این مقاله سعی گردیده است با رویکردی جامعه شناختی مولفه های بی ثباتی سیاسی و نا امنی در کشور های عربی منطقه در دو سطح متمایز از یکدیگر و در عین حال متاثر بر هم مورد بررسی قرار گیرد.ابتدا به عوامل خارجی بی ثبات کنندگی که در حقیقت با بهره گرفتن از شرایط و وضعیت داخلی این کشورها رشد و تقویت شده است،پرداخته شده و سپس به مولفه های داخلی بی ثباتی که بنوعی متاثر از عوامل خارجی است، اشاره گردیده است و در نهایت با هدف رهایی از الگوهایی نا کارآمد امنیتی که محور آنها
دخالت عامل مداخله گر خارجی است و ایجاد ثبات سیاسی پایدار با اتکا به ساز و کار های بومی در کشور های منطقه راکارهایی مبتنی بر مولفه های جدیدتر قدرت و لزوم صورت بندی جدید قدرت سیاسی و منطقه ای با هدف تقابل با الگوی امنیتی موازنه قوا ارایه گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"نکته ظریف و غالبا مغفول در مساله حضور نیروهای فرا منطقه ای در خلیج فارس و وابستگی آشکار یکجانبه و فزاینـده حاکمان کشورهای خاورمیانه به دولت های این است که گدشته از تولید پتانسیل های تنش میان کشـورها در منطقـه نقش این پارامترها در تحریک و مقاومت عوامل و مولفه های داخلی و بروز بیثباتی و ناامنی نادیده انگاشته میشود کـه این لمر خود ناشی از فقدان ادراک صحیح رهبران موازنه طلب و غرب گرا از دو مقوله ثبات و امنیت در سـطوح ملـی و منطقه ای بوده که بدون توجه به ساختار شرایط داخلی همواره برای ایجاد امنیت و ثبات به نیروهای خارج از منطقه و مشخصا آمریکا اتکا میکنند.
در حقیقت تعارض ناشی از سنتی بودن ساختار سیاسی با روند توسعه مـدنی و نیـز مداخلـه خـارجی بـه نفـع سـاختار سیاسی بمنظور حفظ وضع موجود موجب به هم ریختن موازنه قوای داخلی میگـردد و بـدلیل نبـود اجمـاع از مفهـوم امنیت منطقه ای حاکمان این کشورها ضمن عمق بخشیدن بـه معضـل مـذکور ایـن بسـتر را بـرای قـدرتهـای فـرا منطقه ای فراهم مینمایند تا با بهره گیری از شکاف موجود اقدام به القاء و تقویت این بـاور نادرسـت کننـد کـه ایجـاد ثبات و امنیت در منطقه صرفا از طریق ایجاد توازن قدرت با محوریت حضور نظامیان خارجی در منطقـه خلـیج فـارس میسر میباشد.
برای رهایی از الگوهای ناکارآمد امنیتی حاکم در منطقه طی سه دهه گذشته که خود منشاء ناامنی بوده و عمـلا عـدم تحقق آن بویژه بعد از بحران عراق محرز گردیده است ، متعاقب افزایش آگاهی مردم منطقـه نسـبت بـه منـافع خـویش توجه به همگرایی بیشتر میان منافع دولت و گروههای اجتماعی و همچنین تغییر در نـوع نگـرش وبرداشـت از مفهـوم "امنیت "،"ثبات سیاسی پایدار"ضروری میباشد."