چکیده:
در سنت اسلامی ، کمتر از هنر سخن به میان آمده است ؛ به جز مواردی کـه در سـنت فقهی از هنر یاد شده است ، در فلسفه ، بحثـی دربـارة ماهیـت و تعریـف هنـر وجـود ندارد. بحث از فلسفة هنر به گونه ایکه در فلسفة غرب به ویـژه پـس از قـرن هجـدهم مطرح شده است به هـیچ روی در کتـابهـای فلسـفی ، عرفـانی و حکمـی دانشـمندان مسلمان نیامده اسـت . در کتـابهـای عرفـانی فقـط در مـوارد انـدکی در پـی بحـث فتوتنامه ها یا بحث از نور، اشاراتی به هنر شده است . اما در همین کتابها به طورمفصل به زیبایی اشاره شده است . زیبایی به عنوان بحـث پیرو وجود، مورد اشارة بیشتر عارفان واقـع شـده اسـت . برخـی از عارفـان، در ادامـة بحث از زیبایی حضرت حق به بحث نفس زیبایی حسی پرداختـه انـد و اصـطلاحاتی چون زیبایی ، جمال، حسن و ملاحت را شرح کردهاند. بنابراین باید با نظامی متفاوت از آنچه هسـت و بـدون اینکـه فلسـفة غربـی را سـنجه ای برای فلسفة اسلامی قرار دهیم ، بـه بررسـی زیبـایی و هنـر در سـنت اسـلامی بپـردازیم . آنچه در سنت اسلامی با آن روبه رو هستیم ، زیبایی شناسی است ؛ البته از نوع غیرحسـی آن . همچنین نباید با تحمیل متون غربی بر متون حکمی سنت اسلامی بـه دنبـال فلسـفة اسلامی هنر باشیم . با جستجوی واژگان مشترک نمی توانیم یک نظام فلسفی مطـابق بـا فلسفه غرب برای هنری که در دامن فرهنگ و تمدن اسلامی رشد کرده، بیابیم .
خلاصه ماشینی:
"این خاورشناسان برای اثبات ادعای خود به مبانی موسیقی نزد فارابی و ابن سینا اشاره می کنند؛ اما باید گفت اگر در جایی هـم مـی بینـیم برخـی فیلسـوفان ماننـد فارابی و ابن سینا از موسیقی سخن گفته اند (فارابی ، ١٣٧٥)* بحث زیبایی شناسی موسـیقی نیست ؛ بلکه بیشتر به ریاضیات و فیزیک مربوط است تـا هنـر (آقایـانی چاوشـی ، ١٣٨٣، ص٢٠).
در سنت غربی ، افلوطین و فیلسوفان سده های میانه ، اندکی به زیبـایی غیـرحسـی پرداخته اند که با سنت ما قابل مقایسه نیست ؛ امـا متأسـفانه بـه آن بـی تـوجهی شـده و شالوده ای که توان کشش بنای فلسفة اسلامی هنر را داشته ، به کار نرفته اسـت و امـروز به اشتباه این بنا بر شالودة کانتی ساخته می شود.
اگر زیبایی مطلق و زیبـایی اتـم و اکمـل تبیـین شـد ـ بـا تحویـل معقـول بـه محسوس ـ به آسانی می توان مسائل نظری زیبای مطلق را بـه زیبـایی حسـی طبیعـی تسری داد و سپس به واسطه زیبایی حسی طبیعی به حل مسائل نظری زیبایی حسـی غیرطبیعی مانند آثار هنری و مخلوقات بشری پرداخـت ؛ امـا هـیچ گـاه نمـی تـوان از زیبایی شناسی مادی به زیبایی شناسی فرامادی رسـید؛ بـه بیـان دیگـر زیبـایی شناسـی غیرحسی که در فلسفه و عرفان اسلامی کاملا شفاف شده است ، اکنون می تواند مبنای ایجاد یک نظام فلسفی بومی برای هنر باشد و این آغاز راه است که با مواد اولیـه کـه در سنت اسلامی وجود دارد، برای هنر با تعریف بومی و نه تعریف و تقسـیم غربـی یک دستگاه حکمی برپا شود."